𝐏𝐚𝐫𝐭🏙️05

136 54 16
                                    

✰𝐗𝐢𝐚𝐨 𝐙𝐡𝐚𝐧'𝐬 𝐖𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐌𝐨𝐨𝐧✰

♡ ﷽ ♡

با حس خشکیدگی عضلات بدنش، اخم هاش رو از درد تو هم کشید و آه ناخواسته‌ای از میون لب هاش خارج شد..پلک های خسته‌ش رو باز کرد و با حس سوزش چشم هاش، دوباره اون هارو بست..نفس عمیقی کشید و سرش رو چرخوند تا وضعیتش رو ببینه..

چشم هاش رو باز کرد و اولش کمی تار میدید اما بالاخره نگاهش شفاف شد و در یک لحظه تونست اتاق خواب مشترکشون رو بشناسه..

تو جاش نشست و به اطرافش نگاه کرد..
تمام دور و برش پر از لباس ها و
عکس های ییبو بود و شیائوجان
یادش اومد که یک ماه پیش، درست دو روز بعد از مرگ ییبو هم همینطوری بیدار شده بود..روز بعد از مرگ ییبو رو که اصلا نخوابید..شبش هم بعد از خاکسپاری، روی پارکت های سرد زمین نشست و در حالی که از ته دل زجه میزد و اشک میریخت؛ لباس ییبو رو به سینه میفشرد و اونقدر گریه کرد تا همونجا خوابش برد..

اگه اون روز هاشوان سر نمیرسید؛ جان قطعا خودکشی ناموفقش رو به سرانجام رسونده بود..هاشوان دیگه یک لحظه هم شیائوجان رو تنها نذاشت و اون رو به زور به خونه‌ی خودش برد تا همونجا مراقبش باشه..

بغضش رو فرو خورد و به لباس سیاه رنگ ییبو توی دستش خیره شد..
چشم هاش رو با درد بست و لباس رو نزدیک بینیش کرد..با بوییدن عطر شیرین اما
سرد همسرش، قطره اشکی از چشمش سرازیر شد و راه خودش رو میون شکاف لب های خشکیده‌ی شیائوجان، پیدا کرد..

سری تکون داد و با یادآوری دلیلِ
اینجا بودنش، از جا بلند شد که همون لحظه نگاهش به آینه افتاد..با دیدن خودش،
لبخند تلخی زد..
این مرد با موهای ژولیده و لباس شلخته و خاکی که متعلق به مراسم خاکسپاری بود؛ هیچ شباهتی به شیائوجان حساس و مرتب یک ماه پیش نداشت..

الان وقت برای حمام نداشت..پس فقط
لباس هاش رو تعویض کرد و شونه‌ای به موهاش کشید..برای صبحانه فقط یه فنجون قهوه خورد و یه راست به سراغ لپ تاپ کاری ییبو رفت..

همسر پلیس بودن، این مزایا رو هم داشت که کم کم مثل خلافکارها عمل کنی! حالا اون به راحتی میتونست وارد سیستم بشه و مشخصات شخص مورد نظرش رو از طریق هک کردن سازمان اطلاعات بدست بیاره..

اون موقع ها فقط برای اذیت کردن ییبو گاهی هکش میکرد تا سر به سرش بذاره و براش معماهای خنده‌دار درست کنه..اما الان اینکار واقعا به دردش خورده بود..

با پیدا کردن آدرس و مشخصات چوی مینگ؛ موبایلش رو درآورد و آدرس خونه رو تو لوکیشن گوشیش ثبت کرد..

همین امروز دنبالش میرفت و قسم میخورد اگه کار اون پسرک باشه؛ همونجا بکشتش و با کمال میل بخاطر قتل درجه یک، اعدام رو بپذیره!

𝐖𝐡𝐨'𝐬 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐢𝐥𝐥𝐞𝐫?ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈWhere stories live. Discover now