✰𝐇𝐞'𝐬 𝐏𝐨𝐢𝐬𝐨𝐧𝐞𝐝✰
♡ ﷽ ♡
با شنیدن صدای ظرف ها و روشن شدن
قهوه ساز، از خواب بیدار شد و کمی
گردن دردناکش رو ماساژ داد..تو جاش نشست و فوری به آشپزخونه نگاه کرد..ییبوش با حولهی توی دستش به طرفش میومد و با خنده گفت:+آه! میخواستم بهت بگم دوباره رو کاناپه خوابت برد جان؟!
و بعد اخم هاش رو در هم کشید و با لحن مشکوکی گفت:
+ولی چرا این جمله انقدر برام آشنا میاد؟!
جان با تعجب به همسرش خیره شد..
ممکنه بعد از چندبار تکرار خاطره در این بُعد، ییبو دچار دژاوو شده باشه؟! لبخندی زد و سعی کرد عادی جلوه کنه..با دلتنگی از جا بلند شد و دست ییبو رو به طرف خودش کشید و بی معطلی بوسهای رو آغاز کرد..با یه دست کمر معشوقش و با دست بعدیش، گونهی ماه سفیدش رو در آغوش گرفت و نوازش کرد..به آرومی عقب کشید و بوسهی کوتاهی به نوک بینی ییبو زد..زیر چشم هاش رو نوازش کرد و با لبخند محوی زمزمه کرد:
_دوستت دارم!
ییبو تکخندی زد و به شوخی گفت:
+اول صبحی؟!
شیائوجان با همون لبخند جواب داد:
_من وقت و بی وقت دوستت دارم!
ییبو خواست حرفی بزنه که جان فوری گفت:
_آه بو دی..زودباش بریم صبحانه بخوریم و بعد هم حاضر بشیم تا برای مهمونی امروز دیر نرسیم!
ییبو با تعجب به جان خیره شد و
در نهایت گفت:+منم..میخواستم همینو بگم!
جان با زرنگی خندید و ابرویی بالا انداخت:
_تلپاتی؟!
+هوم!
و هر دو باهم به آشپزخونه رفتن و شیائوجان پشت میز نشست..ییبو دو فنجون قهوه ریخت و کنار جان نشست و مشغول خوردن صبحانه شد..
جان بعد از نگاه خیرهای که به ییبو انداخت؛ دستش رو تکیه گاه سرش کرد و با یادآوری چیزی، فوری گفت:
_بو؟
ییبو لقمهش رو قورت داد و گفت:
+جانا؟
جان لبخند شیرینی از پاسخ همسرش زد:
_عام میگم..تو..دشمن به خصوصی نداری؟
که مثلا..دنبال..کشتن ما باشه؟ییبو کمی از قهوهش نوشید و برای جان لقمهای گرفت:
+شغل من بعنوان یه پلیس اینطوریه که همیشه دشمنانی داشته باشم!
عسل رو روی نون تست مالید و لقمه رو به طرف جان گرفت:
+من بارها تهدید هم شدم..اما خب قبل از اینکه اونا بتونن عملیش کنن؛ پروندهشون رو میبستم و دستگیرشون میکردم..
VOUS LISEZ
𝐖𝐡𝐨'𝐬 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐢𝐥𝐥𝐞𝐫?ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ
Fanfiction🏙️𝑵𝒂𝒎𝒆 : 𝑾𝒉𝒐'𝒔 𝑻𝒉𝒆 𝑲𝒊𝒍𝒍𝒆𝒓? 🏙️𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒀𝒊𝒁𝒉𝒂𝒏 (𝑍𝑆𝑊𝑊) 🏙️𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝑩𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆/𝑴𝒚𝒔𝒕𝒆𝒓𝒚/𝑻𝒊𝒎𝒆𝑻𝒓𝒂𝒗𝒆𝒍/𝑪𝒓𝒊𝒎𝒊𝒏𝒂𝒍/𝑻𝒓𝒂𝒈𝒆𝒅𝒚/𝑫𝒆𝒂𝒕𝒉 🏙️𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓 : °•𝔂𝓪𝓭𝓮𝓰𝓪𝓻•° 🏙️قاتل کیه؟�...