𝐖𝐡𝐨'𝐬 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐢𝐥𝐥𝐞𝐫?ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ

𝐏𝐚𝐫𝐭🏙️02

✰𝐃𝐞𝐚𝐭𝐡✰

♡ ﷽ ♡

دستش رو پشت کمر پسر کوچکتر حلقه کرد و باهم وارد تالار شدن..
خدمتکار جلوی در، بهشون خوشامد گفت و بعد از دیدن دعوت نامه، اون هارو به میز مخصوصشون راهنمایی کرد..
شیائوجان در حین نشستن پشت میز، گفت:

_از من دور نشو ییبو!

ییبو پشت گوشش رو خاروند و
با لحن شیطونی جواب داد:

+چرا؟ میترسی گمم کنی؟!

جان نگاه عمیقی به چشم های زیبایی که
با ماسک نگین دار و زرین قاب گرفته شده بودن؛ انداخت:

_‌حتی اگه کور هم باشم نمیتونم عطر تنت رو با کسی اشتباه بگیرم که بخوام گمت کنم!
اون چشم های آهویی و زیبا رو هیچ جوره نمیشه نشناخت! گفتم دور نشی چون من نمیتونم یک ثانیه بدون تو رو تحمل کنم..

ییبو تکخندی زد و پا روی پا انداخت و درست مثل یک تماشاچی به اثر هنری مقابلش خیره شد..

شیائوجانش با اون کت و شلوار مشکی با اکلیل های نقره‌ای و پیرهن تنگ سیاه، درحالی که نقاب مشکی-طلاییش رو به چشم هاش زده بود و موهای یکدست قهوه‌ای و موجدارش رو بالا داده بود؛ زیباتر از یک اثر هنری محسوب میشد!

همون لحظه پیشخدمتی با سینی شرابِ سفید جلو اومد و مقابلشون خم شد..
جان میخواست برداره اما با دیدن ییبویی که هیچ حرکتی نشون نداد؛ پرسید:

_تو نمیخوری؟

ییبو ابرویی بالا انداخت و جان در دل اعتراف کرد پسرکش با موهای روشن و بلندش که کج روی صورتش ریخته بیش از حد هات شده!

+من باید فردا صبح پرانرژی باشم جان! میدونی که رئیسم چقدر رو این موارد حساسه..

جان هم فوری دستش رو عقب کشید و به پیشخدمت اشاره زد که نمیخوره..

+تو چرا برنداشتی؟

_وقتی تو نمیخوری منم میلم نمیکشه..

ییبو لبخند لثه‌ایش رو به نمایش گذاشت که شیائوجان با حسرت گفت:

_آه لعنت به این شانس بو! چرا امشب نمیتونم ترتیبت رو بدم اونم درحالی که اینطور داری دلبری میکنی؟ این بی انصافیه!

ییبو بیشتر خندید که جان از جا بلند شد و با حالتی کاملا موقرانه دستش رو مقابل ییبو گرفت:

_به من افتخار یه دور رقص رو میدید موسیو؟

ییبو با لبخند زیبایی جواب داد:

+آه نمیشه این درخواست رو رد کرد مستر شیائو!

و دستش رو در دست همسرش قرار داد و بلند شد..و باهم به جمع رقصنده‌ی وسط تالار پیوستن..

با اون موزیک ملایم و عاشقانه، جان و ییبو به نرمی حرکت میکردن و به هم خیره بودن..جان مثل تسخیر شده‌ها به همسر زیباش نگاه میکرد و در نهایت
با بی طاقتی گفت: