~part two ~

1.6K 212 96
                                    


شیشه ی خالی سوجو رو روی میز گذاشت و دستی به لبهای خیس و گونه های تبدارش کشید و با لحن کشداری گفت:‌ ولی بالاخره فهمیدم رابط داشتن به چه کاری میاد هیونگ اگه منم رابط داشتم الان یکسال تعلیق نمیشدم بجاش شش ماه تعلیق میشدم

تهیونگ مستانه خندید: دقیقا تازه خدمت تو مناطق محروم هم برام حذف کردن و بعد از تعلیق به بیمارستان خودمون برمیگردم

جونگکوک: اوووه

تهیونگ: اوهوم ولی نگران نباش دونسنگ عزیزم خودم از این به بعد رابطتت میشم

جونگکوک با چشمای بسته لبخند خرگوشی ای زد: مرسی هیونگ تو خیلی مهربونی

تهیونگ محو لبخند جونگکوک شد: چقدر خوشگل میخندی..

جونگکوک مستانه خنده ای کرد و ثانیه ی بعد کلش محکم روی میز فرود اومد و بیهوش شد

تهیونگ هم شیشه ها و بطری های سوجو و آبجو رو کنار گذاشت و خواب‌آلود گفت: چقدر نوشیدیم

و بعد سرش و روبروی سر جونگکوک رو میز گذاشت و با نگاه کردن به چهره ی شیرین و معصومانه ی دونسنگ جدیدش خوابش برد

.
.
.

جونگکوک کمی بدنش و کش داد و خمیازه ای کشید، به اطراف خونه نگاه کرد و کم کم یادش اومد که دیشب با تهیونگ به خونش اومدن و کلی مشروب نوشیدن و تازه سونبش بهش گفت از این به بعد هیونگ صداش کنه

بوی غذایی که تو خونه پیچیده بود باعث شد به دل ضعفه ای که داشت فکر کنه و زودتر از جاش بلند بشه

به آشپزخونه که رسید با دیدن دکتر مینِ ترسناک جا خورد و تا کمر خم شد و تعظیمی کرد: سلام ارشد مین

یونگی در حالیکه توفو هارو قاچ میکرد، به جونگکوک نیم نگاه کرد و با لبخندی که تابحال پسر کوچیکتر ندیده بود، گفت: صبح بخیر.. جونگکوک بودی درسته؟ سوپ خماری براتون درست کردم بیا بشین تهیونگم رفته دوش بگیره الان میاد

جونگکوک تعظیمی کرد و همونجور غافلگیر و شوکه گفت: ممنون

یونگی کاسه سوپی رو جلوش گذاشت و گفت: از خودت خوب پذیرایی کن پسر

و خودش هم سر میز نشست..

جونگکوک: بابت غذا ممنونم خیلی خوشمزس ارشد

یونگی دوباره لبخند زد: میدونم..

همین موقع تهیونگ با یه حوله دور کمرش و یه حوله ی کوچیک که باهاش موهاش رو خشک میکرد بیرون اومد و با خودش موجی از بوی خوب شامپو و لوسیون رو به همراه اورد

جونگکوک از جا بلند شد و تعظیم کرد

تهیونگ: یاا بشین چرا انقدر تعظیم میکنی!

جونگکوک نگاهش به بدن لخت و گندمی رنگ سونبه نیمش افتاد و ناخواسته کمی بهش زل زد و با دیدن نگاه تهیونگ لبخند معذبی زد و سرش و پایین انداخت و فقط و فقط به سوپش خیره شد

The Porn Movie Where stories live. Discover now