PART 2 : سومین بار..!!!

85 16 1
                                    


CHAPTER 2

THE THIRD TIME..!!!


این قسمت: سومین بار.


نامجون بعد از اون برخورد ناگهانی در فرودگا، تمام طول راه از کره تا برزیل ذهنش درگیر بود، یعنی این دیدار ها میتوانست اتفاقی نباشه؟ اگر اون دختر رو با کسی اشتباه گرفته باشه چی؟

مثل همیشه جیمین با کیوت بازی هایی که داشت بحث رو عوض کرد و لب های نامجون رو به خنده وا داشت که صدای جین توجهش را به سمت خودش جلب کرد: یییا نامجوناه

-چیشده هیونگ؟

+خیلی وقت بود چال لپتو ندیده بودم

با شنیدن این حرف لبخند نامجون پررنگ تر از قبل شد و بیشتر از قبل خوشحال بود؛ از اینکه این شش نفر رو توی زندگیش دارد. بعد از رسیدن به فرودگاه و تحویل گرفتن چمدان و لوازمانش همراه سایر کارکنان به سمت هتل به راه افتادند، بین راه کوک جمع رو دوباره به حرف واداشت: اوهه خیلی خسته شدم.

تهیونگ اضافه کرد: امیدوارم اجرای خوبی باشه همگی سخت تلاش کردین.

اما جین دوباره با حرفش جمع را خنداند: سخنرانی تاثیر گذاری بود من هم برای حسن اختتام کار میرم ببینم ناهار هتل چیه.

-ایش هیونگ..

+ادمی با غذا زندگی میکنه این رو یادت نره.

-تو با غذا ازدواج کردی نه زندگی.

+تو با کسی که میخوای تا اخر عمر باهاش زندگی کنی استفاده میکنی.

-به نظرم بهتره دیگه ادامه ندم.

+من هم موافقم.

هنگام خوردن غذا بودند که اسم پیدینیم روی صفحه تلفن نامجون روشن و خاموش شد، پس روی اسپیکر قرارش داد: بنگ شی هیوک شییییییی چطوری؟

ولی انگار به اندازه نامجون خیلی سرحال نبود : هومم خوبم راحت رسیدین؟

جین که مشکوک شده بود پس پرسید: اتفاقی افتاده؟

کوک اضافه کرد: انگار سرحال به نظر نمیاین.

همه منتظر جوابش بودند که شروع به تعریف کرد : یکی از آیدل هایی خانم توی هتلی که براتون اقامت گرفته بودم مورد تجاوز قرار گرفته و خب من ترجیح میدم برای دور بودن از حاشیه شما دیگه توی اون هتل اقامت نداشته باشین پس....

یونگی ادامه داد: متوجهیم...لوازممون رو هنوز باز نکردیم برنامتون برای اقامت ما توی کدوم یکی از هتل هاست؟

-هومم سورپرایزه، این هتل بهتر از قبلیس و موقعیت شهری بهتری داره و همینطور از ارامش بیشتری برخورداره ممنون از همکاریتون.

𝙏𝙝𝙚 𝘿𝙚𝙨𝙞𝙧𝙚 𝙊𝙛 𝙔𝙤𝙪𝙧 𝙑𝙤𝙞𝙘𝙚 | تمنای صدای توDonde viven las historias. Descúbrelo ahora