Pure Pain 28

107 16 0
                                    

_________________________

(۳ اکتبر)

(صدای نفس های عمیق و طولانیش تنها چیزی بود که سکوت اتاق رو میشکست.

البته اگه صدای دستگاه های اطراف رو حساب نمیکرد.
ترسناک بود که صدای نفس های چان حتی مثل قبلا تو خواب خس خس نمیکرد.
خیلی ساکت بود. )

هیونجین: یادته موقع اولین کینگداممون، وقتی داشتن رسما از گروه مینداختنم بیرون چی گفتی ؟

گفتی نترس هیونجینا، مهم نیست چی بشه، ما هرجور شده تورو برمیگردونیم.

(برخلاف تلاش هاش برای نگاه نکردن به پسر روی تخت چشماش نافرمانی کردن و با دیدنش به لحظه نگاهش تار شد)

- چان من نمیدونم چیکار کنیم تا بتونیم تورو برگردونیم...

از دستم ناراحت نباش اگه دیر به دیر بهت سر میزنم. بزار فلیکس فکر کنه حواسم نیست نوبت های ملاقات منو رو هوا میزنه.

من فقط برای این شکلی دیدنت زیادی ضعیفم.

جفتمون خوب منو میشناسیم که اندازه بقیه خوش بین و قوی نیستم. نمیخوام با هربار اومدن به امید اینکه ایندفعه چشماتو باز میکنی، با دیدنت مثل همیشه که رو این تخت بی هیچ حرکتی خوابیدی، کلا امیدمو از دست بدم.

لطفا منو ببخش.

................................................................

صحبتای ملاقات همشونو یه جا عاپ کردم چون بنظرم ارزش فاصله انداختن نداشت و از طرفی همشون پشت سر هم اتفاق افتادن پس اینطوری بهتر بود.

Pure pain [SKZ]Where stories live. Discover now