هوسوک قربانی صنعت واکسن

1.8K 297 73
                                    

سلام سلام
بازم میگم که شرمنده
واتپدم واقعا و واقعا بالا نمیومد هوف هوف
کامنت و ووت یادتون نره ها قشنگا
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫

صبح اون روز یه روز معمولی بود،البته اگر جیغ های هوسوک و فرارش با آخرین سرعت از دست جین و نامجون رو عادی در نظر بگیریم.

در واقع کابوس وحشتناکی به سر پسر خانواده ی کیم اتفاق افتاده بود،دنیا چرا انقدر بی رحم بود.اون فقط یه بچه ی ۶ ساله بود و واقعا لازم نبود قربانی آزمایشات علمی چند تا دانشمند دیوونه بشه و بدنشه تیکه پاره کنند...البته که اینا از تخیل فوق العاده اش نشئت میگرفت ولی در هر حال این ترسناک تری پدیده ی دنیا بود.
زدن واکسن

جیمین و تهیونگ سر صبحونه نشسته بودند و لپای پرشون رو تند تند تکون میدادند هر چند که وحشت کرده بودند...جیمین فکر کرد که بهتره تا قبل اینکه نوبت اونا بشه از خونه فرار کنند،این واقعا تعجب آور بود چون این فکرا معمولا از تهونگ بر میومد

یونگی چشم هاشو توی کاسه چرخوند برعکس بقیه ی بچه ها اون این تجربه رو داشت پس می دونست اونقدر هم درد نداره...

یونگی:هوسوک یه لحظه جیغ نزن اون فقط یه آمپول

یونگی:هوسوک یه لحظه جیغ نزن اون فقط یه آمپول

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

یونگی چشم هاشو که هنوز خواب آلود بود حالا کاملا از حالت خمار خارج کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

یونگی چشم هاشو که هنوز خواب آلود بود حالا کاملا از حالت خمار خارج کرد.نگاهی به جانگکوک مشغول با پاپیا ی سبز رنگ و محبوبش که برخلاف قبلی ها سریع اون رو دل زده نکرده بود،کرد.
اون بچه چند ماه قبل واکسن زده بود و غیر از نق نق کوچیکی که به خاطر سوزش دستش کرده بود عکس العمل بیشتری نداشت

حالا اون 3 تا خونه رو روی سرشون گذاشته بودند.کوکی که سنگینی نگاه هیونگش رو حس کرده بود خنده ی خرگوشی کرد و پاپیا شو سمت هیونگش گرفت
کوکی:یونی..شبز؟
کوکی داشت نهایت سخاوتش رو نشون می داد شبز رو تعارف کرده بود،البته شاید سن کوک کم بود اما میدونست به کی تعارف کنه...اگر به جیمین شبزش رو نشون میداد اون حتما به یاد پاپیا ی قدیمی خودش اونو توی دهنش میکرد.ولی یونگی فقط سرش رو به نشانه ی منفی تکون داد

🏡kim family🏡Where stories live. Discover now