🏡kim family🏡

طبیعت فرار کن کیم ها دارند میان

علاقه ی جانگکوک به رنگ سبز چیزی نبود که کشف کردنش خیلی هم طول بکشه،اون بچه عاشق این رنگ بود و این مسئله باعث شد تا یونگی یه ایده بده.
اون این به شرح زیر است:

یونگی:خب چرا کوکی رو نمی بریم جنگل،اونجا سبزه و باعث میشه که اون چیزای جدیدی یاد بگیره...
ایده فوق العاده بود چون همه تو فکرشون یه جورایی اینو دوست داشتن.

جیمین دوست داشت بره اونجا و بازی کنه چون خوشگل بود،تهیونگ فکر کرد احتمال وجود فضایی ها اونجا بیشتره،هوسوک دوست داشت تا تاب ببندن و یونگی هم صاحب ایده بود.

کوکی قرار بود از همه خوشحال تر بشه ولی اون فقط با تعجب به بحث خانوادگی شون نگاه میکرد

اونا تصمیم گرفتند تا یه روز غیر تعطیل رو برای گردششون انتخاب کنند،چون اون موقع خلوت تر بود،جین توی سایت دنبال ویلاهای اجاره ای جنگلی گشت و نامجون هم لیست لوازمی که میخواستن رو می نوشت.

روزی که میخواستند راه بیوفتند،کوکی برعکس همیشه کاملا خواب آلود بود،توی صندلی مخصوصش خوابیده بود و به دور از هیاهوی جمع کردن خرت و پرتا و جیغ های هیجان زده ی هوسوک و تهیونگ پاپیاش رو می مکید.

وقتی همه ی کار ها تموم شد،جین پشت فرمون نشست و باز به از همه پرسید که چیزی جا نزاشته باشند.

استارت و زد و حرکت کرد،بعد از گشت و گذاری که توی سایت های مختلف انجام داده بود،یه ویلای بزرگ نزدیک یه دریاچه ی مصنوعی که توش ماهی پرورش میدادند،اجاره کرد و خب چون اون ها وسط هفته میخواستند برن،اونجا رو با قیمت خوب گرفتن

بچه ها هر کدوم اصرار میکردند تا توی راه آهنگ مورد علاقه ی خودشونو گوش بدن،البته از این دعوا یونگی و ام پی تری پلیرشو هندفریش به سرعت کناره گیری کردند،یونگی کنار پنجره بود،جیمین و هوسوک هم کنار اون یکی پنجره،تهیونگ و کوکی هم صندلی های عق تر نشسته بودند،اون خانواده ی پر جمعیت یه ماشین بزرگ مثل اونو واقعا احتیاج داشت

بین جنگ هوسوک و تهیونگ برای آهنگ،جیمین واقعا نمی تونست برنده بشه پس مظلوم به هیونگش نگاه کرد و یونگی با وجود اینکه از به اشتراک گذاشتن هندزفریش بدش میومد اما گوش راست هندزفری رو به جیمین داد.