گمشده ی همیشگی

1.5K 259 35
                                    

یه بعد از ظهر دیگه از خانوده ی کیم و خب اتفاق های جدید،چون هیونگا بدو بدو از پله ها پایین اومدن و رو به جین گفتن که حوصلشون سر رفته و مشقاشونو نوشتن،حوصله ی نقاشی کردن ندارن و خلاصه خودشون هیچ راه حلی برای این مشکل پیدا نکردند

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


یه بعد از ظهر دیگه از خانوده ی کیم و خب اتفاق های جدید،چون هیونگا بدو بدو از پله ها پایین اومدن و رو به جین گفتن که حوصلشون سر رفته و مشقاشونو نوشتن،حوصله ی نقاشی کردن ندارن و خلاصه خودشون هیچ راه حلی برای این مشکل پیدا نکردند.

جیمین و تهیونگ با هم داشتن خاله بازی می کردند،تهیونگ شوهر بد اخلاقی بود که وقتی از سر کار میومد باید غذاش حاضر باشه و جیمین هم همسر آروم و سر بزیرش بود که با معصومیت بچه هاشونو بزرگ می کرد.

هوسوک و یونگی به بازی احمقانه ی اون دوتا که نگاه کردند فهمیدند این کارو دوست ندارن و دلشون یه کار جدید میخواد.

جین پیشنهاد بازی رو داد که خیلی هم عجیب نبود،قایم موشک!

همه موافق و هیجان زده بودند،حتی کوکی...

قرار شد هر کی تک میاره بازی کنند تا کسی که چشم میزاره مشخص بشه ولی بعد از ۱۶ امین تلاششون برای این بازی فهمیدند که واقعا بین ۶ نفر تک آوردن کار سختیه

جین به خاطر اینکه بچه ها ناراحت نشن گفت که خودش چشم میزاره،اونو مجاز بودند تو محدوده ی خونه قایم بشن و هر کس دیر تر پیدا بشه برنده اس

جین چشم گذاشت،بچه ها در تکاپو پشت سرش شروع به دویدن کردند تا در جای مناسب قایم بشن.

جیمین به کوکی که هاجو واج و بی پناه نگاهش می کرد نزدیک شد و یکی از کوسن های مبل رو جلوش گذاشت،کوکی با ذوق قایم شد

نوبت به ۴ تا بچه ها بود که قایم بشن،جیمین بعد از این کارش خیلی سریع دوید و زیر مبل رفت،ولی به محض رفتن پشیمون شد،چون شکمش به سردی سرامیک یه بار دیگه میخورد و دوستش نداشت،اما جین داشت شماره های آخر رو اعلام میکرد پس اون همونجا موند

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


نوبت به ۴ تا بچه ها بود که قایم بشن،جیمین بعد از این کارش خیلی سریع دوید و زیر مبل رفت،ولی به محض رفتن پشیمون شد،چون شکمش به سردی سرامیک یه بار دیگه میخورد و دوستش نداشت،اما جین داشت شماره های آخر رو اعلام میکرد پس اون همونجا موند.

🏡kim family🏡Where stories live. Discover now