با لرزی که از نسیم خنک صبحگاهی به بدنش میوزید تکونی توی جاش خورد و اروم چشماش رو باز کرد دستش رو به دو طرفش کشید با دیدن خالی بودن تخت اهی از بین لب های درشتش بیرون اومد با اینکه چند ماه گذشته بود اما هنوز هم عادت نداشت صبح ها بعد بیدار شدن الفاهاش رو نببینه با صدای زنگ تلفنش روی تخت نیم خیز شد و نشست با دیدن اسم تهیونگ روی اسکیرین اخمی کرد و با تردید جواب داد
+بله
-جیمینا عزیزم چطورین؟
جیمین با سردی جواب داد
+خوبیم کاری داری این وقت صبح زنگ زدی؟
-ببخشید اگه بیدارت کردم فقط میخواستم بگم که شب تولد مامانِ و با الفاهات بیاین اینجا قراره جشن بگیریم
+خوب نمیدونم الفاهام بتونن بیان یا نه چون گوک احتمالا سرکار باشه و کوک هم همینطور اگه شد خودم تنهایی میام
-که اینطور،باشه پس بگو خودم میام دنبالت
+نیازی نیست با تاکسی میام
-خودم میام دنبالت عزیز دلم خیالم راحت تره
+باشه ممنون اگه کاری نداری قطع میکنم
-نه برو مواظب خودت و کوچولوها باش
گوشی رو قطع کرد و دستی به صورتش کشید هنوز بعد از گذشت چند ماه نتونست تهیونگ رو ببخشه،دلش به شدت برای یونگی هیونگش تنگ شده بود گهگاهی با هم تلفنی صحبت میکردن اما این برای جیمین کافی نبود چون یونگی توی این سال ها تنها دوستش بود اما حالا به لطف هوسوک از دستش داده بود قطره اشکی که از چشمش ناخوداگاه پایین چکید رو پاک کرد و بدون توجه به درد کمرش از روی تخت بلند شد زیر لب فحشی به دو الفا داد با یاداوری مارکی که دیشب روی گردنش شکل گرفته بود با هیجان به سمت ایینه رفت،اروم دستش رو روی اون طرح زیبا و خاص کشید
خورشید و ماهی که به زبباترین شکل ممکن روی تنش نقشه بسته بودن اروم با سر انگشت هاش روی مارکش کشید و با حس خوبی که گرفت لبش رو گزید دستش رو روی شکمش گذاشت و گفت+امروز پاپا حسابی خوشحالو سرحالِ چون بلاخره مال ددیاتون شدم،چون دیگه هیچی نمیتونه مارو از هم جدا کنه
با صدای زنگ در خونه اخم هاش رو توی هم کشید با فکر اینکه ممکنه یکی از الفاهاش باشن پیرهنی که لبه تخت بود رو برداشت و پوشید
سریع به طرف در ورودی رفت و بازش کرد با دیدن شخص پشت در سر جاش خشک شدجونگهیون با دیدن پاهای لخت جیمین و وضعیت نامناسبش سرفه الکی کرد و گفت
-سلام جیمین
جیمین تعجبش رو پنهان کرد و پاهای لختش رو پشت در برد و گفت
+سلام،اقای جئون اتفاقی افتاده؟
جونگهیون کنار ابروش رو خاروند وگفت
-میشه بیام داخل باید باهات صحبت کنم و یکم طول میکشه تو هم با این وضعیت اذیت میشی اگه سرپا بمونی
YOU ARE READING
White Rose2
Fanfictionفصل دوم جیمین امگایی که سوگولی خاندان پارکِ تویه روز اول دانشگاه جفتاش رو میبینه ولی عاقبت جیمین چی میشه اگه جفتهاش از خانواده جئونی باشن که سالها خاندان پارک باهاشون درحال جنگ و رقابته؟ ژانر:امگاورس،امپرگ،رمنس،درام کاپل:کوکمینگوک_نامجین_تهگیسوک