+تهیونگ ×جیمین ÷جونگکوک
+"دیگه مزخرفتر از این نمیتونه اتفاق بیافته دقیقا یه روز قبل از جلسه مطبوعاتی و رسانه ای کردن این موضوع برامون قرار ملاقات گذاشتن تا باهم صحبت کنیم انقدر خوشحالم که میتونم خودم و خفه کنم "
*تهیونگ
+بله
*حالت خوبه؟ به نظر عصبی میای
+خوبم سوجینا خوبم
*به نطر میاد استرس داری؟
+تنها چیزی که ندارم استرس فقط بودن با اونا منو عصبی میکنه
*میخوای باهات بیام
+عمر بزار تو بیای پیش اون جیمین هیز
*اوپا لطفا هر چی شد میتونی بهم بگی باشه ؟
+باشه مرسی+"نیم ساعت دیگه قرار ملاقات داشتم با اون پت و مت کت شلوار مشکی رو با یه پیرهن مشکی پوشیدم موهام رو مرتب کردم و بعد از پوشیدن کفش سویچ ماشین رو برداشتم و حرکت کردم "
.
.
+۱۰ دقیقه بود که گذشته بود و الان جونگکوک روبه روی من بود و منتظر اون احمق بودیم باز معلوم نیست سر راهش کی و دیده داره بهش شماره میده همینجوری به خودم فحش میدادم که چرا قبول کردم که بیای که صدای جونگکوک توجهم رو به خودش جلب کرد "
÷از آخرین باری که همو دیدم خیلی میگذره کیم تهیونگ شی
+آخرین باری که دیدمت انقدر با ادب نبودی
÷ادما تغییر میکنن ولی تو همونی هستی که بودی
+نمیدونی آقای پارک کی میان
÷اومدنی دم در دیدمش
+چی ؟ یعنی تمام مدت اینجا بود ولی نیومده !
÷آره
+چرا وقتی دیدیش بهش نگفتی تشریف شون رو بیارن
÷خودش گفت میاد
+عوضی باز معلوم نیست داره چی کار میکنه وقت با ارزشم رو گرفت
×سلام
+چه عجب
×عذرم رو بپذیرید پدرم زنگ زده بود
+تچ حتما
÷میشه به جای تیکه انداختن بریم سر اصل مطلب
×اصل مطلب جز اینه که از این به بعد باهم باید کار کنیم؟
+جدی ؟ خیلی ممنون !؟ جونگکوک شی مثل اینکه آقای پارک همچی رو گفتن اصل مطلب همینا بود خسته نباشید
×اوه آقای وارد کار شما بفرمایید
÷میشه لطفا دو دقیقه به هم نپرید حداقل تو این قرار سعی کنید باهم کنار بیاید قراره از این بعد باهم کار کنیم مثل اینکه ها
+من با تو کنار بیام با این عوضی کنار نمیا
×هدت رو بدون تهیونگ
÷بچه ها لطفا آروم باشید
×اصلا قرار نیست فراموش کنی نه اون موقع هم تو بچه بودی هم من فکر نمیکردم آنقدر کینه ای باشی تو که حتی پدرت بهت نگفت بالا چشمت عبور با این حال این باز من بودم که ...
÷آقایون لطفا
+این جلسه تموم من میرم
÷"دستمو کوبیدم رو میز "چ تهیونگ بشین لجبازی رو بزارین کنار با جفتتون میشینیم یه چیزی سفارش میدیم خیلی آروم باهم صحبت میکنیم
×ولی آخه...
×بدون هیچ آخ و اوخی و لجبازی تیکه انداختنی متوجه شدین !
خیله خوب از اونجایی که بعد از ادقام این سه تجارت تعدا شرکت ها و ادارات بالا رفت باید کار هارو تقسیم کنیم و هرکدوم یه بخش رو به دست بگیریم
+من میتونم بخش بازرگانی رو بدست بگیرم
×صادرات و واردات با من
÷منم بخش خریدو فروش برای هر مشکلی که هر اورگان و سازمان پیش اومد فرق نمیکنه کدوممون سریع برای رفع مشکل اقدام میکنیم
حالا یه چیزی سفارش میدیم و بیشتر حرف میزنیم واضحه..
.
.
×خسته نباشید من دیگه میریم
÷خیلی خب خسته نباشید
+هوم خداحافظ
÷تهیونگ
+بله
÷یه دقیقه بشین الان که جیمین رفته میخوام باهات حرف بزنم
+اما...
÷بشین لطفا
+میشنوم
÷هم من هم خودت خوب میدونیم بعد از اون اتفاق نتونستی با جیمین کنار بیای و ارتباطی که بین منو تو هست رو هیچ وقت نتونستی با جیمین برقرار کنی
الان که هر سه مون یه جایی باید باهم کنار بیای تو در هیچ مورد لجباز نیستی ولی وقتی به جیمین میرسه هردوتون بچه میشین هردومون خوب میدونیم چه حس مزخرفی وقتی باهم بودیم به جیمین داشتیم پس بیا با واقعیت روبه رو شو تو به خاطر اون کار احمقانه که جیمین تو بچگی کرد درست زمانی که فقط ۵ سالش بود ازش بدت نمیاد تو ازش بدت میاد چون باعث شد بین منو تو اختلاف بیافته
+جونگکوک الان وقتشه نیست
÷چرا دقیقا الان وقتشه چرا اون موقعه فقط نپزیرفتی چرا وقتی حس منم فهمیدی با منم بهم زدی ما دو فاکینگ سال باهم بودیم چرا فقط باهام حرف نزدی
+این قضیه برای ۴ سال پیش اون موقعه حس اینکه چون من از جیمین خوشم اومد حس خیانت به طور داشتم و وقتی فهمیدم توام از خوشت اومد با اینکه خودمم از خوشم اومده بود حس کردم بهم خیانت شده گیج شدم من فقط
÷خیله خب تهیونگ مشکلی نیست . میتونم بهت بازم پیام بدم ؟
+مشکلی نداره .
÷سعی کنه باهاش بدخلقی نکنی تو این ۳ ، ۴ سالی که گذشت وضعیت خوبی نداشته
+اوکی سیعمو میکنم
..
.
.
+"دیروز این خبر رو تو رسانه ها اعلام کردیم کلی س ال جواب دادیم کلی چرتو پرت شنیدم و الان واقعا خستم و فکر اینکه فرداهم باید برم شرکت اعصابم رو بیشتر خورد میکنه گوشیم رو برداشتم و دیدم از طرف جونگکوک برام پیام اومده"[÷سلام]
(+سلام)
[÷میخواستم یه سوال ازت بپرسم]
(+بپرس)
[÷تو هنوزم...]
(+؟)
[÷از من خوشت میاد؟]
(+چی!..چرا انقدر یهویی این سوال میپرسی؟)
[÷ چون من هنوز دوست دارم تو خیلی یهویی ۴ سال پیش بدون اینکه چیزی بگی رفتی و بعد بهم گفتی بیا رابطمون رو تموم کنیم ولی من هنوز میخوام باهات باشم پس بزار سوالم رو یه جوره دیگه بپرسم]
[÷کیم تهیونگ با من قرار میزاری ؟]
+"گیج شدم .. چرا بعد ۴ سال یهویی داره اینارو میگه چرا همچی داره انقدر پیچیده میشه چرا همه چی داره انقدر سریع اتفاق میافته این قضیه داره خیلی پیچیده میشه بعد از چهار سال بحث علاقمون به جیمین رابطه ناکام ۲ سالمون اتفاقات بچگی چرا همچی باید تو این مدت کوتاه بعد ملاقتمون اتفاق بیافته انقدر گیج شدم که سرم درد میکنه درست من تو این چند سال گذشته احساسی که جونگکوک داشتم رو هیچ ثانیه فراموش نکردم همچنین جیمین سعی میکردم با عوضی های احمق مخاطب قرارشون دادن خودم رو قانع کنم دیگه برام مهم نیستن ولی جونگکوک ... بهترین روزای زندگیم رو باهاش داشتم تا اون جیمین عوضی آزمون گرفتش لبخندش برام زیبا بود به زیبای لبخندی جونگکوک حضورشون میخواستم در کنار جونگکوک همچی تقصیر خوده عوضیشه تمام دعواهایی که با جونگکوک کردیم ... نمیدونم خیلی گیج شدم خیلی ... شاید وقتش به خودم جونگکوک یه فرصت دوباره بدم فقط به خودمون دوتا دیگه قرار نیست بزار کسی این فرصت رو نابود کنه حتی اون جیمین احمق ... اون رفتار هرزه گونانش هر دختری رو کی میدیم با سر سمتش میرفت البته که ابن برای پسرایی که میدیم هم صدق میکردم رفتار و اخلاقای چندشش ... آه شاید بهتر بس کنم فردا روز طولانی و همچنین خسته کننده ای قراره باشه "
...........
بچه ها دوست دارم نظراتتون رو بشنوم دوست دارم بدون چه پیشبینی میکنین دوست دارین چه اتفاقی میافته پس بیبی گرلام منتظرم 🤌

STAI LEGGENDO
ᴘᴀꜱꜱɪɴɢ ᴛɪᴍᴇ ꜱᴘᴇᴇᴅ《𝐕𝐌𝐊》
Fanfictionکاپل = ویمینکوک باید ترسید وقتی همه چیز سریع اتفاق میافته شاید به همون سرعت که به دست میاره از دست بدی ؛)