گونه سمت چپشو روی میز جلوش گذاشت،بلافاصله خنکی لذت بخشی توی صورت تبدارش پیچید و لبخند بیحالی رو لبش نشوند
جلوش رو کاملا تار میدید و سنگینی پلک هاش اجازه بیشتر باز موندن چشماش رو نمیداد برای همین بدون توجه به درد کمرش تو همون حالت چشماشو بستصداها و موزیک بیت دار اطراف کم کم داشتن محو میشد و فقط هاله کمی ازشون تو پس زمینه مغزش درحال پخش بود
کم مونده بود تا کامل وارد دنیای خواب بشه که محکم کشیده شدن صندلی کنارش در صدم ثانیه مغزشو برخلاف چشماش بیدار کرد
ناله ای از تیر کشیدن سرش کرد و برای راحت موندن فکش روی میز،لباش رو نیمه باز گذشت_برای چی اومدی اینجا؟
نوک انگشتی آروم لب تر و سرخش رو نوازش کرد،انقدر مست و گیج بود که نتونه صدای شخصی که به احتمال زیاد همون شخصی بود که صندلی کنارش رو بیرون کشیده بود تشخیص بده
الکل درصد بالایی که خورده بود مغزشو کاملا از کار انداخته بود و اونو تبدیل به رباتی کرده بود که هروقت هر سوالی ازش پرسیده بشه بدون چون و چرا فقط جواب بده+چــــون...عصبـــانی بودم!
کشدار گفت و با فکر اینکه اون چیزی که ملایم جای به جای صورتشو نوازش میکنه پشه است با دستش پسش زد
اما انگار اون پشه کنه تر از این حرفا بود چون دوباره روی بینیش نشست و آروم قوسش رو نوازش کرد_چرا عصبانی بودی؟
+چون...چون اون مــردک طوری رفتار میکنه...
صداش رفته رفته آهسته تر شد تا جایی که به خاطر ضعفی زبون و معده اش خسته حرفشو نصفه رها کرد و با پوف کوتاهی لباش رو پوت کرد
_طوری رفتار میکنه...؟حرفتو کامل کن!
چان بینیش رو بالا کشید و با مشتش چشم سوزناکش رو ماساژ داد
+انگار اتفاقی...اتفاقی نیفتاده
خستگی چشمش تا حدودی از بین رفته بود،برای همین با مکث و حالت اسلوموشن خودشو تا حدودی صاف کرد و گونه قرمزی که رد میز روش افتاده بود رو مالید
+اون رفت
حالا الکل روی احساساتش هم تاثیر گذاشته بود و وادارش میکرد که بغض کنه
+من ترسیده بودم...اما...اما با اینکه قول داده بود
ول کرد رفتفین فین پر سروصدایی کرد و بچگانه اشکش رو پاک کرد،چندبار تند تند پلک زد تا تاری چشمش از بین بره اما هجوم نور رنگارنگ توی چشمش باعث شد فقط اندازه یه باریکه کوچیک باز بشه و از بین اونا فقط یه قیافه تار و ناواضح اما آشنا ببینه
+عه؟...عه بیون تویی؟
بدون توجه به مود چندثانیه قبلش لبخند شلی زد و با انگشتش به مرد جلوش اشاره کرد
اما وقتی جز پوزخند چیز دیگه ای از اون مرد تحویل نگرفت چیشی زیرلب کرد و بینیش رو چین داد
VOCÊ ESTÁ LENDO
𝐘𝐨𝐮'𝐫𝐞 𝐀𝐝𝐨𝐩𝐭𝐞𝐝
Fanfic"𝐧𝐚𝐦𝐞:𝐲𝐨𝐮'𝐫𝐞 𝐚𝐝𝐨𝐩𝐭𝐞𝐝 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐛𝐚𝐞𝐤𝐲𝐞𝐨𝐥 𝐠𝐞𝐧𝐞𝐫:𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞~𝐥𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐜𝐨𝐦𝐞𝐝𝐲~𝐬𝐦𝐮𝐭 𝐰𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫:𝐟𝐚𝐢𝐫𝐲" بیون بکهیون،بادیگارد 35 ساله به خاطره یک اشتباه مجبور به امضای قراردادی میشه که به مدت یک ماه تو...