𝑽𝒊𝒏𝒈𝒕-𝒕𝒓𝒐𝒊𝒔

1.2K 308 100
                                    

وقتی چشماش رو باز میکنه، ناله‌ی ارومی از دهن تهیونگ بیرون میاد. اتاق تاریک بود. احتمالا شبه سعی میکنه بشینه ولی احساس ضعف می کرد. دوباره روی تخت دراز میکشه و آهی میکشه.

امگا دستش رو دراز میکنه و چراغ رو روشن میکنه. تا حداقل ببینه کجاست، وقتی اتاق با نور کمرنگی روشن میشه تهگوک رو بغلش میبینه، همچنین جونگکوک که درحالی که تهگوک رو بغل کرده بود خوابیده بودن.

لبخندی میزنه اما به زودی با به یاد آوردن همه چیز لبخندش محو میشه و اشک از چشماش جاری میشه.

پس واقعا جفت جونگکوک بود نه تنها جفتش بلکه همسرش.

همسر!

تهیونگ هیچوقت فکر نمی کرد ازدواج کرده باشه...یعنی تهگوک هم پسر جونگکوک بود؟

همیشه با این باور زندگی کرده بود که تکیون پدر تهگوکه، هرگز بخاطرش از توله تنفری نداشت اما اینکه بدونه پدر بچه‌ش اون احمق نیست خیلی چیز هارو توی زندگی امگا تغییر می داد.

تهیونگ از جونگکوک ناامید و عصبانی بود. به هیچ عنوان فکر نمی کرد الفا راز به این بزرگی رو ازش پنهون کنه، فکر میکرد اونا بهم خیلی نزدیک بودن.

وقتی صدای هق هق زیاد تر میشه جونگکوک توی خواب تکون میخوره و به ارومی چشماش رو باز میکنه، تهیونگ رو میبینه که به زمین خیره شده و گریه میکنه. وحشت زده از جاش بلند میشه.

"ته، سویتی حالت خوبه" جونگکوک به سمت تهیونگ میره و می پرسه.

"ته؟" تهیونگ حتی بهش نگاهم نمی کرد فقط گریه میکرد این موضوع قلب الفا رو له می کرد.

"ته عشق من لطفا بهم نگاه کن" نگرانی توی صداش موج می زد، دستش رو به ارومی روی گونه های خیس امگا میذاره.

تهیونگ چشماش رو می بنده و اجازه میده اشکای بیشتری از چشماش جاری شه "چ-چرا جونگکوک؟"تهیونگ خیلی ناامید و غمگین به نظر می رسید.

به چشمای جونگکوک نگاه میکنه سعی میکنه احساساتی که توی اون عکسا دیده بود رو پیدا کنه ولی الفا همیشه با اون چشما بهش نگاه میکرد حتی قبل از اومدن به این پک.

"ته گوش ب-"

"تو نباید همچین چیز بزرگی رو ازم مخفی می کردی...میدونی چقدر سخت بود با این باور زندگی کنم که تکیون جفت منه؟"

جونگکوک به پسر نزدیک میشه و دستاش رو میگیره میدونست احساسات پسر الان همه جارو فرا گرفته.

"نمی دونستم چت شده ته! ما عاشق هم بودیم، بعد از اینکه پک تکیون تورو دزدید خیلی دنبالت گشتم تا اینکه توی پک نایت واکر دیدمت. خیلی خوشحال شدم که دوباره دیدمت" جونگکوک لبخند نحوی میزنه، دستای تهیونگ رو به لباش نزدیک میکنه و می بوستش.

Flower crown Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ