Flower crown

𝑺𝒆𝒑𝒕

"جینی لباس تهیونگ یا یه چیزی دیگه رو بیار تا بدم اعضا بوش کنن دنبالش بگردن!"نامجون میگه.
جونگکوک عقل از سرش پریده بود، تهگوک رو به جین داد تا آرومش کنه و خودش یه جلسه ی اضطراری ترتیب داد.

"برام مهم نیست چیکار میکنید، بدون تهیونگ بگردید میکشمتون!!"جونگکوک به سختی خشم‌ش رو کنترل می کرد اعضا واقعا ترسیده بود چون خون خالص همیشه عصبانیتش رو کنترل میکنه.

"جونگکوک من باهات میام"با حرف جیمین، جونگکوک سرش رو تکون میده. درست زمانی که میخواستن برن جین به سمتشون میاد"صبرکنید. منم میام تهیونگ مثل برادرم میمونه"

"اما هیونگ تو باید اینجا بمونی تهگوک بهت نیاز داره" پسر براش دلیل میاره.

"ولی-"امگا میخواست اعتراض کنه که الفاش حرفش رو قطع میکنه"جینی قول میدم تهیونگ رو صحیح و سالم برگردونم"با بوسه ای روی سر امگا ازش خداحافظی میکنه.

جونگکوک و بقیه به شکل گرگ شدن و خونه رو ترک کردن.

تهیونگ!

تهیونگ!

تهیونگ!

تنها چیزی که بهش فکر می کرد جفتش بود، باید پیداش میکرد امکان نداشت از دستش بده اونم درحالی که تازه پیداش کرده بود.

تقریبا نیم ساعت میگذشت که از طریق لینک صدای جیمین رو شنید. کوک فکرکنم بوی تهیونگ رو حس می‌کنم

کجایی؟

نزدیک رود جونگکوک شروع به دویدن میکنه،سریع خیلی سریع. نزدیک رود رسید اما جیمین رو پیدا نکرد پس رایحه‌اش رو دنبال کرد.

بعد از چند دقیقه بوی تهیونگ روهم حس کرد ولی همراه بوی خونش. احساس می‌کرد اگه تهیونگ رو پیدا نکنه عقلش رو به کل از دست میده.

جونگکوک با دیدن جیمین زیر درخت که کنار یه گرگ سفید نسبتی کوچیکی ای، وایمیسه. گرگ سفید زیبا بود اما لکه های خون روی اون خز زیباش، دیدنی نبود.

چیکارکنم جونگکوک؟ جیمین با دیدن وضعیت تهیونگ نگران میشه.

هیونگ بوی سرکش هارو حس میکنم تازه از اینجا رفتن برو دنبالشون من حواسم به تهیونگ هست.

بعد از شنیدن حرف جونگکوک سرش رو تکون میده و به بقیه اعضا هم خبر میده دنبال گرگای سرکش برن.

جونگکوک صورتش رو به گردن تهیونگ که خونریزی می کرد،نزدیک میکنه. چندتا خراش روی بدنش بود.
چطور اون گرگای کثیف جرات کردن دست رو امگای جئون بلند کنن؟؟ الفا با دیوونه شدن فاصله‌ای نداشت.

اما سعی می کرد بخاطر تهیونگ اروم بمونه. شروع به لیس زدن زخم‌هایی که بنظر عمیق می اومدن، میکنه. بزاق گرگ به بهودی سریع‌تر کمک میکنه.