pt. 14

49 7 11
                                    

سلام من برگشتم
نزنید منو 🙈🙈
بخدا دیگه آدم میشم هرهفته آپ میکنم قوله قول ( فقط روزش ممکنه تغییر کنه)

نظر یادتون نره💜

💜💜💜💜

جویونگ-  میدونی، انصافا داشتم منفجر میشدم 

کای چشماشو گرد کرد- داداش خیلی داری اغراق می‌کنی دیگه

جویونگ به مرد مو صورتی که کنارش وایساده بود با صدای بلند خندید- فقط یخورده

کای- تهیونگ؟! تو هم؟؟!

تهیونگ دستشو به نشونه تسلیم بالا برد
تهیونگ با پوزخند_ من بی‌تقصیرم. هر کی وقتی مسته سناریوهای سمی خودشو داره. منم به نوبه‌ی خودم این چیزها رو داشتم

جویونگ- میخوای بگی یا چی؟

کای- یخیال ته-

" شما همگی اینجا چه کار می کنین؟ نباید الان اون بیرونا باشید؟"
صدای آشنا فریاد زد و باعث شد سه نفر از جا بپرن
تهیونگ برگشت ولی اخم کرد.

کای زمزمه کرد - باز کی رفته رو مخش؟

جویونگ پوزخند زد.

هانی نزدیک‌تر رفت و دست به سینه روبه روش ایستاد- تامبوی چیزی برای گفتن داری؟
ابروی جویونگ تکون خورد. با خونسردی جواب داد : من تامبوی نیستم

هانی پوزخندی زد و به سینه‌ی تخت جویونگ نگاه کرد و شونه‌هاش رو بالا انداخت: البته که هستی.

کای تقریباً داد زد- این عوض-

ولی تهیونگ حرفشو قطع کرد و سر راهش وایساد.

تهیونگ به دختر نگاه کرد.
گفت+ لطفاً برو...ماهم می‌ریم بیرون

هانی با تمسخر گفت: "این چه اخلاق چرتیه که خودتو می‌ندازی وسط؟ واقعا بی احترامیه. 

تهیونگ با خونسردی جواب داد
+ مسخره کردن زنای دیگه فقط چون از تو خوشگل‌ترن بی احترامیه هانی.

هانی به تمسخر گفت- چطور- چطور جرئت کردی؟

تهیونگ+قبلاً شنیدم. احتمالا دوباره هم می‌شنوم. اما جدی، هیچ اهمیتی نداره. نمیدونم مشکلت با من چیه، ولی اگه باهام مشکلی داری به‌جای اینکه دیگرانو وارد ماجرا کنی بهتره بین خودمون باشه

هانی سکوت عمیقی کرد. تهیونگ دقیقا می دونست چطوری از کلمات استفاده کنه تا بقیه رو خرد کنه و دست پیش بگیره.
تهیونگ آهی کشید
+بچه ها بریم.

جویونگ به هانی چشم غره رفت و کای در حالی که از کنار هانی رد می شد فقط بهش خیره شد

هانی با صدای بلند گفت- از این کارت پشیمون می‌شی.  و باعث شد تهیونگ سرجاش وایسه.

-خیلی پشیمون می‌شی

اگه از من بپرسید صورت تهیونگ شکسته شده
آه شدیدی کشید

irresistible Where stories live. Discover now