part 22 تورنوموو

269 28 12
                                    

•تورنوموو - tonromov
- پوچی عجیب نهفته در تلاش برای تصور آینده‌ی دور.

جونگکوک با عجله دست تهیونگ رو دنبال خودش میکشید و در حالی که هردو با ماسک و کلاه چهره شونو پوشونده بودن و در جهت مخالف انبوهی از آدمایی که از پله ها بالا میومدن؛(که بخشی از اونا آدمای یونگی بودن، بخشی زیر دستای فلورا، بعضی هم پلیس)،حرکت میکردن و در اخر خودشون رو قاطی مردم عادی ای که از ترس به اطراف پراکنده شده بودن، کردن و همه پنج تا طبقه رو دوتا یکی با پله و با تنه های زیادی که بهشون برخورد کرد پایین رفتن...
وقتی به پایین ساختمون رسیدن جونگکوک فورا دکمه سوییچ ماشین رو فشار داد و به محض فشار دادنش صدای باز شدن و چراغ زدن دزدگیر یه آلفارومئو 4c مشکی توجهشو جلب کرد هردو به سرعت به سمت ماشین دوییدن و سوار شدن اما حیف که خیلی دیر شده بود چون صدای دزدگیر ماشین علاوه بر جونگکوک توجه ادمای یونگی که اون پایین بودن رو جلب کرده بود حجم زیادی از ادمای قمه کش، مسلح و گنگستر با فریاد به سمت ماشین یورش آوردن و تنها کاری که از جونگکوک بر میومد این بود که با بیشترین سرعتی که میتونه از اونجا دور شه
بلافاصله استارت زد و بی توجه به ادمایی که اطراف و جلوی ماشین بود و داشتن هر لحظه نزدیک تر میشدن پاشو تا اخر روی پدال گاز فشار داد و ماشین گرون قیمت فلورا با صدای جیغ وحشتناک لاستیک به سرعت از زمین کنده شد با این حرکت تهیونگ به جلو رونده شد و تقریبا چسبید به داشبورد برای گرفتن خودش در حالت ناخودآگاه و غریزی از هر دو دستش استفاده کرد که باعث شد درد شدید و کشنده ای توی دست زخمیش بپیچه و ناله ی بلندی از درد از بین لب هاش فرار کنه
جونگکوک فورا در حالی که با یه دست کاملا فرمون ماشین رو به صورت حرفه ای کنترل میکرد دست ازادش که به سمت تهیونگ بود رو به طرف سینه پسر برد و اونو به عقب هدایت کرد و به صندلیش برگردوند و با اخم و صدای عصبی و مضطربی که ناشی از تمرکزش روی رانندگی بود گفت:

-خوبی؟ دستت خوبه؟

+اره تو کا..کارتو بکن!

-سفت بچسب که قراره خیلی بدتر از اینا شه!

آدمای یونگی خودشونو به ماشین چسبونده بودن و عده ای حتی خودشونو روی کاپوت ماشین می انداختن و با چاقو سلاح های سرد دیگه که توی دستشون بود به شیشه ماشین ضربه میزدن و اصلا اهمیتی به در حال حرکت بودنش نمیدادن
تا در خروجی ساختمون مقداری راه بود و ادمای وفادار یونگی داشتن کارو برای جونگکوک سخت میکردن پسر از کلافگی و حرص فریاد زد:

-نمی رید کنار عقب مونده های کله کیری؟ حالیتون میکنم!

جونگکوک به ضرب دستشو روی دنده گذاشت و اونو به حرکت در اورد و بعد عوض کردن دنده فرمون رو کاملا به سمت مخالف چرخوند که ماشین شروع به چرخیدن دور خودش کرد و صدای بدی از لاستیکا بلند شد بعد از پخش زمین شدنه آدمای یونگی برگشت و دستشو پشت سر صندلی تهیونگ گذاشت و به پشت سرش نگاه کرد و با سرعت زیادی دنده عقب گرفت و راه مونده تا خروجی ساختمون رو به همین ترتیب طی کرد که باعث شد محافظ ریموتی در هم که زیر نظر نگهبان ساختمون بود از جا کنده بشه و به ضرب به گوشه ای پرت شه بعدش جونگکوک تو یه حرکت دوباره فرمون رو به سمت دیگه ای چرخوند و بی توجه به ماشینایی که داشتن دنبالش میومدن ماشین رو به سمت مسیر خیابون هدایت کرد و با آخرین سرعتی که از خودش و ماشین زیر پاش انتظار داشت حرکت کرد.
مجبور شد مسیر زیادی رو صرف پیچوندن ماشینایی که دنبالشون بودن بکنه و داشت از مسیر لوکیشنی که روی مانیتور ماشین فلورا بود که احتمالا دختر از قبل ترتیبش رو داده بود دور و دور تر می‌شد، روی یه پل که به نوعی بزرگراهم بود و در دوطرفش پرتگاهه منتهی به آب بود در حال حرکت بودن و هنوز یکی دوتا ماشین دنبالشون بودن تهیونگ که از صدای بوق مسخره مانتیور که سعی داشت بهشون بفهمونه دارن مسیر اشتباهو میرن کلافه شده بود، داشبورد ماشین رو باز کرد و طبق چیزی که انتظار داشت یه اسلحه پر براش اماده گذاشته شده بود، برش داشت و ضامنش رو کشید و اماده ش کرد و بعد شروع کرد به پایین آوردن شیشه جونگکوک متعجب از کار تهیونگ در حالی که سعی منصرف کردنش داشت داد زد:

𝙙𝙚𝙟𝙖 𝙫𝙪Where stories live. Discover now