My Idol Boyfriend || Jeonglix, Minsung, Seungjin, Chanbin

part 2; First Meeting

"یک، دست‌ها میاد بالا. دو... جیسونگ، آرنجت رو خم نکن!"

با نفس‌نفس بین حرکات دقیق و ماهرانهٔ رقصش می‌گفت و سعی می‌کرد همگروهی‌هاش رو راهنمایی کنه. مینهو به عنوان رقصندهٔ اصلی گروهشون برای طراحی رقص هر آهنگ لیدر می‌شد. جلوی آینه می‌ایستاد، بادقت و باحوصله حرکات رو به دوست‌هاش یاد می‌داد و ازشون می‌خواست که پشت سر اون تکرار کن.

وقتی دید که جیسونگ نمی‌تونه کامل انجامش بده، پشت سر پسر قرار گرفت. دست پسر کوچیک‌تر رو گرفت و صافش کرد.

"باید این‌طوری انجامش بدی."

گفت و جیسونگ برای تأیید سر تکون داد. همهٔ اعضا سخت درحال تمرین کردن بودن؛ البته که جونگین هم همین بود... اما از هفتهٔ پیش که دوتا هیونگ‌هاش رو توی اون وضعیت خجالت‌آور دیده بود، با کوچک‌ترین رفتار مینهو با جیسونگ نیشخند روی لب‌هاش نقش می‌بست.

"اون‌ها باهمن."

زیرلب به هیونجینی که کنارش بود و بادقت سعی می‌کرد حرکات رو انجام بده، گفت و هیونجین اخم کمرنگی کرد. در اون لحظه متوجه نشد جونگین از چی حرف می‌زنه، چون هیونجین تنها کسی بود که از رابطهٔ بین اون دو نفر باخبر نشده بود، اما ترجیح داد خودش رو به نادونی بزنه و فعلاً به رقص که مهم‌ترین دغدغهٔ اون لحظه‌اش بود اهمیت بده.

"یانگ جونگین! حواست رو به رقص بده."

وقتی مینهو پچ‌پچ‌های پسر رو شنید، با جدیت این رو گفت و صدای فریادش توی سالن پیچید. جونگین بلافاصله تأیید کرد و سرش رو پایین داد. مینهو زمان رقصیدن واقعاً جدی می‌شد، کسی جرأت نداشت تمرین رو جدی نگیره و همه ازش حساب می‌بردن.

"از اول می‌ریم. آماده؟ یک، دو، سه!"

پسر برای بار آخر جلوی آینه قرار گرفت و همزمان با شمارشش، دست زد و بقیهٔ اعضا باهاش هماهنگ شدن. سه دقیقهٔ آهنگ رو برای آخرین‌بار تمرین کردن و در نهایت وقتی تموم کردن، همه‌شون با نفس‌های تندشون یا مشغول آب خوردن بودن و یا پاک کردن صورتشون با حوله.

امشب یکی از مهم‌ترین مراسم‌های آیدل‌های کی‌پاپ یعنی "ماما 2023" بود و همهٔ اعضای گروهشون توی یک هفتهٔ اخیر به سخت‌ترین شکل ممکن تمرین می‌کردن.

"فکر کنم برای امروز بسه."

مینهو گفت و بطری آبش رو سر کشید. بقیهٔ اعضا بهش "خسته نباشید" گفتن و آخرین نفر، جونگینی بود که با لبخند و پرانرژی‌تر از بقیه‌شون، به هیونگش خسته نباشید گفت.

"خسته نباشی مینهو هیونگ!"

ادامه داد و مینهو لبخند کمرنگی زد. سالن رقص رو ترک کرد و حالا فقط جیسونگی باقی مونده که از شدت خستگی نفس‌نفس می‌زد و مینهویی که به‌خاطر عرق کردن بدنش، مجبور بود تی‌شرتش رو دربیاره.