Part 6; Be my boyfriend!

317 49 4
                                    


صبح زود از خواب بیدار شده بود. جونگین کمی دیرتر از اون بلند شد و هربار که فلیکس اون‌ رو‌ می‌دید، به راحتی متوجه می‌شد اون پسر به طرز افتضاحی خوابالوئه.

برخلاف هرروز، جونگین اون روز پرانرژی به‌نظر نمی‌اومد. شاید هم فقط با فلیکس این‌طوری بود... برخلاف هرروز که مدام با فلیکس حرف می‌زد، سعی می‌کرد بحث‌های مختلف وسط بیاره یا باهاش شوخی می‌کرد و می‌خندید، اون روز فلیکس هیچی جز "سلام" و "صبح بخیر" از پسر نشنید. جونگین کل روز توی گوشیش بود، یا هرکاری می‌کرد و به فلیکس توجه خاصی نمی‌کرد.

این‌طوری نبود که فلیکس بخواد دخالت کنه، اما یکم نگران شده بود. جونگین آدمی نبود که انقدر ساکت باشه، اما خب... فلیکس دلایلش رو نمی‌دونست.

از شب قبل که جونگین با تصور آیدل موردعلاقه‌اش خودارضایی کرده بود، اون پسر داشت تمام تلاشش رو‌ می‌کرد از فلیکس دوری کنه. جونگین فقط نیاز داشت با احساساتش کنار بیاد. اون نباید به هیچ عنوان به فلیکس طور دیگه‌ای نگاه می‌کرد... اون پسر دوست‌دختر داشت! و جونگین باید سعی می‌کرد ازش دور بمونه. این دلیل تمام رفتارهای پسر در طول روز بود.

جونگین حتی وقتی برای ضبط برنامه از اتاق بیرون رفت، چیزی به فلیکس نگفت. فقط بیرون رفت و فلیکس کمی بعد از اون بیرون اومد.

هوا از بقیهٔ روزها سردتر به‌نظر می‌اومد. بارون داشت نم‌نم می‌بارید و سردی هوا به پوست پسر مو آبی نفوذ کرده بود؛ درحالی که اون فقط تی‌شرت نازک مشکی رنگش رو پوشیده بود و خودش هم هیچ ایده‌ای نداشت که چرا این‌کار رو کرده. به هرحال اون‌قدر اهمیت نمی‌داد تا بخواد به هتل برگرده.

استف‌ها بازی جدید رو براشون توضیح دادن. این بازی طوری بود که دو بازیکن باید توپ‌های کوچیک رو بین لپ‌هاشون قرار می‌دادن و توی کمترین زمان بدون انداختن اون‌ها، توپ‌ها رو به سبد می‌رسوندن.

"خب... تیممون باید دو نفره باشه! جونگین، تو با کی می‌خوای باشی؟"

وویونگ اولین نفری بود که می‌خواست هم‌تیمی خودش رو انتخاب کنه و اولین نفر، دست روی جونگین گذاشت. یک جورایی بر اساس بازی‌های دیروز حدس می‌زد اون پسر فرز و توی بازی‌های فعالیتی خوب باشه، پس خواست انتخابش کنه.

"آه... من؟ فرقی نمی‌کنه."

دستش رو پشت گردنش کشید و شونه‌هاش رو بالا داد. فلیکس نگاهش رو بهش داده بود. تمام دیروز جونگین با فلیکس بود. هر بازی‌ای که نیاز به هم‌تیمی داشت جونگین سعی می‌کرد با فلیکس بمونه چون با اون پسر از همه راحت‌تر بود، اما حالا که دوست پیدا کرده بود... اون‌قدر نیازی به فلیکس نداشت، نه؟

"منظورم این بود که اگر نابغه‌ای مثل من توی گروهت نباشه... کی ضرر می‌کنه؟ من یا تو؟"

چشم‌هاش رو ریز کرد و با شیطنت از پسری که عضو گروه ایتیز بود، پرسید. وویونگ خنده‌ای کرد و با انداختن دستش دور شونهٔ پسر اون رو نزدیک خودش کرد.

My Idol Boyfriend || Jeonglix, Minsung, Seungjin, ChanbinWhere stories live. Discover now