Part 29; Unexpected Propose

340 50 133
                                    


"لینو هیونگ قراره ازم درخواست ازدواج کنه!"

با فریاد زدن این حرف، هر دو پسر به سمت هم برگشتن. با نگاه ناچارانه‌ای به هم نگاه کردن و حالا نمی‌دونستن چه خاکی به سرشون بریزن! اگر مینهو متوجه همه‌چیز می‌شد و خراب شدن سوپرایزش رو تقصیر اون دو نفر می‌انداخت چی؟! هیونجین بالاخره نگاهش رو از جونگین گرفت و سعی کرد طبیعی باشه. اگر بیشتر از این به هم زل می‌زدن جیسونگ به راحتی می‌فهمید یه خبراییه.

"آم... اوکی ولی..."

کمی فکر کرد. بهترین راه انکار کردن بود، نه؟ یا حتی مسخره کردنش. باید بهش می‌گفت چنین چیزی غیرممکنه - در حالت طبیعی واقعا غیرممکن بود - و اجازه نمی‌داد جیسونگ بیشتر از این به افکارش پر و بال بده.

"دقیقاً با کدوم منطق به این نتیجه رسیدی؟ این‌که جفتتون آیدلین و نمی‌تونین چنین کاری کنین یا این‌که ازدواج پسرها توی کرهٔ جنوبی ممنوعه یا این‌که جفتتون از تعهد متنفرید؟"

پسر با اخمی پرسید و لحن پرسشش رو طوری بیان کرد که جیسونگ به دانسته‌های خودش شک کنه. پسر سنجابی کمی فکر کرد. حق با هیونجین بود اما باز هم قانع نشده بود.

"خب که چی؟ هیچ‌کدومشون مانع این نمی‌شن که مینهو ازم درخواست کنه!"

وقتی پسر مو بلند دید که جیسونگ روی باورش پافشاری می‌کنه، نگاهی به جونگین کرد و از اون هم خواست تا همکاری کنه. باید یه جوری این گند رو جمع می‌کردن؛ اون هم تو موقعیتی که مینهو و جیسونگ باهم تموم کرده بودن.

"ولی از کجا... از کجا انقدر مطمئنی؟"

جونگین هول شده بود؛ بنابراین با سؤالش نه تنها هیچ کمکی نکرد، بلکه بیشتر گند زد. واقعاً نمی‌دونست چی بگه، یعنی باید همه‌چیز رو لو می‌دادن؟

"خب، این رو روی میز عسلیمون پیدا کردم و واقعاً شبیه حلقه‌های ازدواجه! نگاهش کن! مال من که نیست، لینو هیونگ هم هیچ‌وقت همچین چیزی دستش نکرده پس یا یه دوست‌پسر مخفی توی این دو روز پیدا کرده یا قراره به کسی که پنج ساله عاشقشه درخواست بده."

پسر با منطقش توضیح داد و جونگین و هیونجین با گیجی نگاهش کردن. چرا باورش نمی‌کردن؟ جیسونگ به حس ششم خودش باور داشت.

"جیسونگ..."

"من اونو برای فلیکس گرفتم!"

همون ثانیه‌ای که هیونجین ناامید شده بود و قرار بود همه‌چیز رو لو بده، حرفی که جونگین زد، باعث شد هر دوشون با چشم‌های گرد شده به پسر مو نارنجی خیره شن.

جونگین با نگاه خجالت‌زده‌ای به هیونجین خیره شد تا مطمئن شه گند زده یا نه، و احتمالاً زده بود اما... هیچ راهی جز این نداشت! اون واقعاً ترجیح می‌داد چنین دروغی بگه تا این‌که با عصبانیت مینهو روبه‌رو شه.

My Idol Boyfriend || Jeonglix, Minsung, Seungjin, ChanbinWo Geschichten leben. Entdecke jetzt