part 2☆

120 15 3
                                    

با احساس سرما و سفتی که زیرش حس میکرد چشماش رو‌ با لرزش نیمه باز کرد و به اطرافش نگاه کرد
اون کجابود؟چرا بجای اینکه توی تخت نرم و گرمش باشه روی کاشی های سرد این سالن بزرگ و عجیب بود؟اینجا هیچ شباهتی به سالن کلیسا نداشت یا چرا الان توی اتاقش نیست؟
کش و قوسی به خودش داد و کامل چشماش رو باز کرد و دستاش‌ رو تکیه گاه بدن خشک شدش روی زمین کرد و به حالت نشسته دراومود
مگه چند وقت روی زمین بود که بدنش اینجوری گرفت و خشک شده؟
چشماش رو با ‌مشتش مالید تا دید تیره و تارش بهتر موقعیتی که توش گیر کرده رو ببینه

با احساس سرما و سفتی که زیرش حس میکرد چشماش رو‌ با لرزش نیمه باز کرد و به اطرافش نگاه کرداون کجابود؟چرا بجای اینکه توی تخت نرم و گرمش باشه روی کاشی های سرد این سالن بزرگ و عجیب بود؟اینجا هیچ شباهتی به سالن کلیسا نداشت یا چرا الان توی اتاقش نیست؟کش...

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

اینجا چرا این شکلی بود......چرا انقدر بزرگ و ترسناک بود؟قطعا اگه میخواست توی این کاخ بزرگ راه خروج رو پیدا کنه نه تنها پیداش نمیکنه بلکه بیشتر گم میشه و گیر میوفته
گیج بود و سردرد بدی داشت، از اتفاقاتی که توی کتابخونه کلیسا براش افتاده بود چیز زیادی یادش نمیومد شاید بخاطر زمانی بود که بیهوش شده بود چون هیچ ایده ای برای اینکه چجوری اومده بود اینجا رو نداشت
از روی زمین بلند شد و دستی به پشت گردن دردمندش کشید، با صدای ملایم و نسبتا بلندی که توی اون سالن بزرگ اکو میشد گفت

+ب...ببخشید؟......ک...کسی اینجا نیست؟

هیچ صدایی بجز صدای اکو شده خودش به گوش نمیرسید، یعنی چی؟واقعا توی این شرایطی که حتی نمیدونست تو کدوم جهنمی تنها بود؟
هیچ نظری برای اینکه کجا بره یا باید بره نداشت برای همین قدم هاش رو مستقیم به دری‌ که ظاهرا در ورود و خروج بود برداشت و سالن طولانی رو به سمت راهروی بیرون سالن طی کرد
راهروی بزرگی بود و با پنجره های بزرگی که داشت میتونست حیاط بزرگ این قصر رو ببینه

هیچ صدایی بجز صدای اکو شده خودش به گوش نمیرسید، یعنی چی؟واقعا توی این شرایطی که حتی نمیدونست تو کدوم جهنمی تنها بود؟هیچ نظری برای اینکه کجا بره یا باید بره نداشت برای همین قدم هاش رو مستقیم به دری‌ که ظاهرا در ورود و خروج بود برداشت و سالن طولانی ...

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.
My bloodthirsty kingTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang