"چون دلم میخواد با تو برم سر قرار."
گفت و نگاهش رو به چشمهای بیحس سونگمین گره زد. واقعاً اذیتکننده بود که نمیتونست بفهمه سونگمین دقیقاً چه احساسی داره؛ اما نگاههای سرد همیشگیش بهش این احساس رو میدادن که قراره پسش بزنه.
با این وجود، وقتی واکنشی از طرف سونگمین ندید جلو اومد و دوباره مک کوتاهی از لبهای پسر گرفت. سونگمین جواب بوسهاش رو نمیداد، اما پسش هم نمیزد و این هیونجین رو گیج میکرد.
در طرف دیگه، پسر مو قهوهای حتی گیجتر هم بود. با احساس کردن لبهای درشت پسر روبهروش روی مال خودش، داشت میمرد تا ادامه بده؛ اما همون ثانیهای که خواست همراهی کنه، احساساتی ته دلش بهش میگفتن که اعتماد کردن و جلو رفتنِ دوباره اشتباهه. سونگمین نباید اون اشتباه رو دوباره تکرار میکرد و اجازه میداد پسر روبهروش از این جلوتر بره.
"چیکار میکنی؟!"
بعد از مکث طولانیای، بالاخره مقاومت کرد و پسر مو بلوند رو از خودش دورتر کرد. لحنش عصبی بود و مشخصاً احساس بدی به هیونجین میداد، اما... مجبور بود اینطوری رفتار کنه تا هیونجین بیخیالش بشه و به خودش اجازهٔ جلوتر اومدن رو نده. سونگمین باید تموم رفتارهاش رو کنترل میکرد.
"چرا فکر کردی میتونی از حد کار فراتر بری؟ واقعاً بهت رو دادم..."
با لحن سرزنشگری ادامه داد و هیونجین تندتند پلک زد. اگر انقدر ازش متنفر بود، چرا وقتی هیونجین بوسیدش تا این حد مکث کرد؟ انگار میخواست احساسات خودش رو انکار کنه، اما خب... هیونجین واقعاً باید دست از سناریوپردازی راجع به افکار پسر مرموز روبهروش دست برمیداشت. در نهایت سونگمین واقعاً ازش متنفر و ناامید شده بود.
"معذرت میخوام."
به آرومی گفت و نگاهش رو دزدید. هرچی که سونگمین بهش فکر میکرد، این رفتارش با پسر باعث شده بود تموم احساسات بد به هیونجین هجوم بیارن. از اینکه توی این موقعیت حتی نمیتونست حرف بزنه و فقط 'معذرت میخوام' رو در برابر تمام سرزنشهای پسر به زبون میآورد، متنفر بود.
"اگر قراره اینطوری پیش بره، دیگه نمیخوام ببینمت."
با کلافگی ادامه داد و از اتاق بیرون رفت. پسر مو بلند روی صندلی جا گرفت و با ناامیدی صورتش رو توی دستهاش قایم کرد. اون واقعاً اشتباه کرده بود. حتی اگر از سونگمین خوشش میاومد، نباید به این زودی جلو میرفت. کیم سونگمین اصلاً آدمی نبود که به این زودی بهش اجازهٔ نزدیک شدن رو بده و حالا... هر پلی که هیونجین برای نزدیک شدن بهش ساخته بود با یک اشتباه خراب شده بود.
نگاهش رو به دفتر روی میز انداخت. وقتی برعکسش کرد، با دیدن نقاشی احمقانهاش از چهرهٔ پسر، اون برگه رو کند و گوشهٔ دیگهای گذاشت. حالا نسبت به همهچیز خودش احساس حماقت گرفته بود.
.
.
.
"پشمام... یکی دست رد به هوانگ هیونجین زده؟!"
YOU ARE READING
My Idol Boyfriend || Jeonglix, Minsung, Seungjin, Chanbin
Fanfiction(Completed) یانگ جونگین، عضو گروه استارکیدز روی لی فلیکس که یک آیدل سولوئه یک کراش ریز داره و اون رو به عنوان آیدلش تحسین میکنه. چی میشه اگر مجبور باشه سونبهاش رو چندینبار دیگه تصادفی ببینه و کراشش به پسر بزرگتر جدیتر بشه؟ Genre: Comedy, Fluff...