Confession
------
تهیونگ مدام توی تختش غلت میزد، با وجود اینکه یک ساعتی میشد تلاش میکرد بخوابه ولی نمیتونست دست از چک کردن گوشیش برداره. تا چند ساعت پیش هم هنوز همه راجع به اون عکس توی گروه داشتن حرف میزدن تا اینکه بالاخره مدیر فهمید و اون گروه لعنتی رو بست.
تهیونگ میخواست گریه کنه، تک تک اون پیاما رو خونده بود و بعضیهاشون حسابی از پا درش آورده بودن؛«حالا فهمیدید اون هرزهٔ کیه؟» هر بار میخونمش احساس مالکیتِ جئون رو پشتش حس میکنم ㅋㅋ
تهیونگ قبل از اینکه این بلا سرش بیاد هم با پسرای مدرسه لاس میزد، چرا فقط دست از این کاراش بر نمیداره؟؟
باورم نمیشه که انقدر بی شرمه. یه جورایی اینا حقشه!
لطفاً ویدیوی سکستون رو هم آپلود کنید برامونㅎ
حالم ازشون بهم میخوره از این دبیرستان برید!
دخترا مراقب دوست پسراتون باشید ㅠㅠ
تهیونگ سرش رو توی بالشتش فرو کرد، احساس میکرد تمام بدنش داره درد شدیدی رو تحمل میکنه، دلش میخواست صداش رو آزاد کنه ولی میترسید دیگه نتونه متوقفش کنه.
گوشههای بالشتش رو توی مشتش گرفت و صورتش با بغض جمع شد. هیچ منظور بدی از اون نوشتهها نداشت، نمیخواست جونگکوک رو توی دردسر بندازه، تهیونگ هرزه نبود ولی بنظر میرسید حق نداشت کسی رو دوست داشته باشه.میدونست همهٔ اینا از کجا شروع شده، میدونست مدرسهشون به اندازهٔ کافی هموفوبیک داره ولی نمیدونست بقیه با توجه به علاقهای که سابقاً بهش داشتن بتونن اینطور ازش متنفر بشن و این حرف ها رو پشتش در بیارن.
تهیونگ پیش خودش فکر میکرد شاید اونها هم حق داشتن، انقدر راجع بهش شایعه پیچیده بود که دیگه هیچکس باورش نمیشد اونقدرا هم معصوم باشه.اشکهاش صورتش رو خیس میکردن و نفسهای بریده بریدهاش رو توی بالشتش خالی میکرد و گاهی بین دندونهاش میفشردش، قلبش سخت شکسته بود و خیلی درد داشت.
تهیونگ امشب خیلی کوتاه و مختصر به خانوادش راجع به اینکه فکر میکنه بهتر باشه مدرسه رو ادامه نده اطلاع داده بود و اونا با دیدن حال بدش فقط سکوت کردن.بلوندی سعی میکرد خودش رو کنترل کنه ولی قلبش بدجور درد گرفته بود و نمیتونست لرزش بدنش رو متوقف کنه.
هیچ وقت انقدر خجالت زده نبود، حتی نتونسته بود به جونگکوک توضیحی بده.این بین صفحهٔ گوشیش روشن شد و لرزش کوتاهی روی تخت ایجاد کرد.
بینیش رو بالا کشید و با چشمهای تار به شمارهٔ ناشناس که بهش پیام داده بود خیره شد، وارد صفحهٔ چت شد و با خوندن پیام نیازی به فکر کردن نداشت تا بفهمه از طرف کیه.
YOU ARE READING
🍨𝘗𝘳𝘦𝘵𝘵𝘺 ᵏᵒᵒᵏᵛ
Fanfiction″ای کاش میتونستم صدات رو بشنوم، جونگکوک.″ Genre: Romance/ Drama/ highschool/ little smut Couple: Kookv