Romeo & Juliet
-----
تهیونگ زیر سایهٔ یکی از درختهای پر بار و شکوفهٔ حیاطِ مدرسه نشسته بود، کتابش رو جلوی صورتش گرفته بود و در حالی که هیچ صدایی وجود نداشت تا تمرکزش رو به هم بریزه مطالعه میکرد.
با فاصله ازش پسر و دخترها توی حیاط دور هم جمع شده بودن و منتظر بودن تا با به صدا در اومدن زنگ وارد سالنی که قرار بود نمایش اجرا بشه بشن.
بلوندی ولی ترجیح میداد زیر سایهٔ مطبوع درخت بشینه و با در نظر نگرفتن نگاه های زیر چشمیِ بقیه وقتش رو بگذرونه.میدونست توی همچین موقعیتی بهترین مکان براش بالا پشت بومه ولی درهای ورودی بسته بودن و جدا از اون...خبری از جونگکوک نبود.
تهیونگ به آرومی حین خوندنِ کتابش انگشتش رو لبهٔ کاغذ میکشید و آمادهٔ ورق زدن بود. داشت از هوا و این فرصت تا قبل از اینکه زنگ بخوره لذت میبرد که یهو کتابِ توی دستش از بین انگشتهاش کشیده شد و بابت انگشت اشارهش که با لبهٔ کاغذ برید صورتش رو تو هم کشید.
به جونگکوک که با چهرهای که نشون میداد مسافت زیادی رو دویده اما بهش لبخند میزد نگاه کرد و بعد متوجه گلهای صورتی توی مشتش شد.
جونگکوک یکم دیر کرده بود چون توی مسیرش یه باغچه پر از گلهای ریز صورتی پیدا کرده بود و نتونسته بود بیخیال چیدنشون برای بلوندی بشه اما وقتی به مدرسه رسید با دیدن اون توی حیاط انقدر هیجان زده شد که متوجه نشد ممکنه رفتارش اون رو بترسونه یا بهش آسیب بزنه.
اخم کرد و گلها رو روی پای تهیونگ گذاشت، دستش رو آروم گرفت و انگشت خونیش رو نگاه کرد، کمی چشم و لبهاش رو جمع کرد و بعد مقابل تهیونگ زانو زد.
واضح براش تلفظ کرد، ″متأسفم.″
و بعد باعث شد تهیونگ برای یک لحظه هوای زیادی رو توی سینهاش ببلعه وقعی مقابل چشمهاش بند انگشت خونی رو توی دهنش برد.
تهیونگ دستش رو عقب نکشید، برعکس، خیلی خوب حرکت دایرهای نوک زبونِ نرم جونگکوک رو روی انگشتش حس کرد.صدایی از بیرون نمیشنید ولی تپش های محکم قلبش رو حس میکرد، این ارتعاش انقدر زیاد بود که کل تنش رو میلرزوند و چشمهاش...از روی چشمهای جونگکوک کنار نمیرفت.
جونگکوک عقب کشید و برای ثانیهای نگاهی به پشت سرش انداخت، زنگ خورده بود پس دست تهیونگ رو گرفت و کمی کشیدش و باعث شد بلوندی با تعجب به پشت سر اون نگاه کنه و متوجه دانش آموزایی که وارد راهرو میشدن بشه.
″باید زودتر بریم داخل تا یه جایی برای نشستن پیدا کنیم.″
جونگکوک گفت، هر چند تهیونگ نشنید و فقط بعد از اینکه کتاب و گل هاش رو برداشت توسط جونگکوک سمت ورودی کشیده شد و با بیتعادلی کیفش رو روی شونهاش مرتب کرد.
ŞİMDİ OKUDUĞUN
🍨𝘗𝘳𝘦𝘵𝘵𝘺 ᵏᵒᵒᵏᵛ
Hayran Kurgu″ای کاش میتونستم صدات رو بشنوم، جونگکوک.″ Genre: Romance/ Drama/ highschool/ little smut Couple: Kookv