Winner
---------
جونگکوک کلاه هودی مشکیش رو روی سرش کشیده بود، این در حالی بود که دستهاش رو توی جیب شلوارکش فرو کرده بود و حین اینکه نگاهش روی آسفالت زیر پاش بود با بیت رپی که از موبایلش پلی شده بود سرش رو تکونهای ریزی میداد.
ساعت از دوازده شب گذشته بود، جونگکوک معمولاً این تایم توی تختش بود و با فکر به فردایی که تهیونگ توش حضور داره میخوابید اما امروز اتفاقی رو از سر گذرونده بود که این اجازه رو بهش نمیداد.
دستها و لباسش هنوز لک قرمز اسپری رو روی خودشون داشتن حتی بعد از اینکه چندین بار محکم شسته بودشون. هیچی طبق اون چیزی که انتظار داشت پیش نرفت.
چند ساعت پیش رو توی گاراژ خونه شون گذرونده بود، این منصفانه نبود، نمیتونست اون لحظه کنار تهیونگ بمونه و در حالی که قلبش سنگین شده بود تلاش کنه خودشو برای کاری که نکرده تبرئه کنه.
چرا مو بلوند همچین فکری در موردش کرد؟ چطور تونست انقدر راحت قضاوتش کنه؟ جونگکوک دندون قروچه کرد، بعد از این همه مدت که خیال می کرد بالاخره به تهیونگ رسیده میفهمید که اون هنوزم بهش باور نداره.
وقتی که کنترلی روی خودش نداشت و آمادهٔ دفن کردن همه چیز توی وجودش بود گوشیش که روی میزی توی گاراژ بود لرزشی کرد.
با تصور اینکه اون یه پیام از تهیونگه برداشته بودش اما شمارهای که مقابل چشمهاش قرار گرفت ناشناش بود؛
*کار مینهوئه.
اخمی کرده بوده و قبل از اینکه فرصت کنه چیزی بنویسه پیام دیگهای براش ارسال شده بود؛
*زمین بسکتبال کنار مدرسه، بعد از ساعت دوازده.
جونگکوک نمیدونست چند دقیقه به اون دو پیام خیره شده بود اما دست کم جواب سوالهاشو گرفته بود. مینهو سعی داشت بازی کثیفشو جور دیگهای بچینه و این موضوع به علاوهٔ پیامهای ناشناس روی صفحهٔ موبایلش دلیل کافی بودن برای اینکه بیتردید به سمت زمین بسکتبال قدم برداره.باید تمومش میکرد، دیگه کافی بود، مینهو باید بابت همهٔ آسیبهایی که بهشون زده بود تقاص پس میداد.
آهنگ رو قطع کرد، تو تاریکی شب زمانی که جز دو لامپ زرد رنگ زمین بازی و ماه پشت ابرها نور بیشتری وجود نداشت جونگکوک سر جاش ایستاد و مینهو رو تماشا کرد که بیوقفه توپ رو توی سبد میانداخت.از همون فاصله هم میشد فهمید که مینهو چقدر عرق کرده و نفس نفس میزنه. امکان نداشت توپی باشه که توی سبد نیوفته، مینهو پرش بلندی کرد و بعد از پرتابی که انجام داد از سبد آویزون شد و به محض اینکه پایین پرید صدایی پشت سرش متوقفش کرد.

YOU ARE READING
🍨𝘗𝘳𝘦𝘵𝘵𝘺 ᵏᵒᵒᵏᵛ
Fanfiction″ای کاش میتونستم صدات رو بشنوم، جونگکوک.″ Genre: Romance/ Drama/ highschool/ little smut Couple: Kookv