اینجا مستطیل سبز پسر! جایی که روی چمن ها‌ش بوسه می‌کارم و به دروازه‌اش سجده میکنم.
مقدسه برام چون میدون جنگ منه!
- اما لویی! چرا وسط میدون جنگ قلب تو به جای توپ فرستادی تو دروازه‌ام؟!
- چون تو گل منی ، نه آفساید !
پیش‌بینی تون رو از نتیجه مسابقه کامنت کنید . به خوانندگانی که حدس درست زده باشن به قید قرعه یک عدد لری متبرکه با راجر اشانتیون هدیه داده می‌شود . -😔😂⚽️-
------------------------------------
وقتی کفش های فوتبال سبز رنگش چمن رو لمس کرد ، نفسش از اون همه شور و هیجان بند اومد .
هری تو این چند هفته مسابقات بزرگی تجربه کرده بود ؛ اما ته دلش گواه می‌داد این یکی فرق داره .
این یک رقابت ساده نیست ! شاخ و شونه کشیدن برای فخر فروشی به رقیبه !
Hoppla! Dieses Bild entspricht nicht unseren inhaltlichen Richtlinien. Um mit dem Veröffentlichen fortfahren zu können, entferne es bitte oder lade ein anderes Bild hoch.
وقتی کفش های فوتبال آبی رنگش چمن رو لمس کرد ، نوای ِ طبل و شیپور محکم‌تر طنین انداخت .
لویی قسم خورده بود که جهان پرواز پرندگان آبی رو تو آسمون فوتبال به تماشا بشینه .
این فقط فوتبال نیست ؛ رسما میدون جنگه !
Hoppla! Dieses Bild entspricht nicht unseren inhaltlichen Richtlinien. Um mit dem Veröffentlichen fortfahren zu können, entferne es bitte oder lade ein anderes Bild hoch.
خورشید عصرگاه خنکای پاییز رو دلپذیر می‌کرد و به ورزشگاهی می‌تابید که نیمی ازش پرچم آبی با نماد پرنده به دو‌ش داشتن و نیمی سفیدپوش با تاج طلایی .
لویی برای پرتاب سکه و مشخص شدن تیم آغازگر کنار داور ایستاد . فهمیده بود کاپیتان اصلی رویال به دلیل تخلف اخلاقی از این بازی محروم شده و برای همین بازوبند مقدس زردرنگ رو به بال اون جوجه رنگی بستن .
هری به عنوان کاپیتان دوم رو به روش ایستاد و مچ‌بندی که همرنگ چشماش بود رو دور دستش بست .
از اینکه اون تاملینسون زبان گسیخته یه سر و گردن ازش کوتاه‌تره به غرور گفت زِکی و با یه نگاه از بالا به پایین ریشخند تحقیر آمیزی بهش زد .
