خونی که در این لحظه تا ریز ترین مویرگ ها از هیجان میجوشید ، آغشته به نفرت مسمومی از مهاجم تیمش بود .
هری با تک تک سلول های رنج دیدهاش از لوکاس بیزاره ، اما محض رضای جام اونا یه گل میخوان!
لوکاس خم شده رو کمر ، پاش رو نزدیک نود درجه بالا آورد و محکم زیر توپی زد که هری براش فرستاده .
موج مهیج جمعیت سراپا ایستاد . توپ ، ملکول های هوا رو به سرعت میدرید و با صدای شکافتن باد دلهره میرقصید .
دروازه بان شیرجه زد و مثل پرندهی رو لباسش از زمین جا شد . کُرهی محبوب ، به سر انگشتاش خورد تا راه تنفس رو در لحظه ببنده اما از دستش گذشت و تور دروازه رو لرزوند .
- گلللللللللللل!
جیغ و هوار بلند شد ؛ اهتزاز پرچم های سفید ، پرواز تاج های طلایی!
لوکاس با مشتی رو به هوا و بدرقهی همتیمی ها تا میونهی زمین دویید و روی زانوهاش فرود اومد . به لگوی تاج روی پیراهنش چنگ زده بود و از ته دل فریاد پیروزی سر میداد .
نایل به لبخند سرسنگین پرتحسینی بسنده کرده ، درون طوفانیش رو کنترل میکرد و تنها مشتش رو نشون داد .
نیمی از سکوها مهمون شادی مردمی بود که از هر جنسیت و سن و سالی به پایکوبی پرداختن و نیم دیگه شاهد حرص تو چهرهی آبی پوش ها .
پاهای لویی دیگه نمیتونست وزنش رو تحمل کنه ، آهسته روی زمین سقوط کرد و به دروازهی باز شده خیره شد .
[خطای سیستم* با لباس آبی و چهرهی اندوهگین تصور کنین😔]
از پشت خونه های زنبوری تور ، جمعیت رو تار میدید .
صدای سوت داور که تو زمین پیچید خشکش زد .
چه زود و دردناک به وقت استراحت رسیده بودن .
پایان نیمه اول بازی !نگاه عسلی راجر بهش از کندوی نگرانی تامین میشد . پسر با عقب زدن زلف شب رنگش رو به روی کاپیتان آبیها نشست و به تیرک دروازه تیکه داد .
هری رو کنارهی زمین ، مقابل جایگاه ها میدید که رگ شقیقه و گردنش از خنده های پر ذوق بیرون زده و از سر و کول همتیمی هاش بالا میره تا زمین رو برای استراحت ِ یک ربعه ترک کنن .
DU LIEST GERADE
- OᖴOƑƑSǀƊƐ OR ƓOAL !
Sonstigesاینجا مستطیل سبز پسر! جایی که روی چمن هاش بوسه میکارم و به دروازهاش سجده میکنم. مقدسه برام چون میدون جنگ منه! - اما لویی! چرا وسط میدون جنگ قلب تو به جای توپ فرستادی تو دروازهام؟! - چون تو گل منی ، نه آفساید !