باز قهوشو مزه مزه کرد که اعصابم دیگه داشت خورد میشد
تا خواستم بگم /خب؟/ لب زد
+اسمم رو که میدونی یونگ لی هستم آمریکا زندگی میکنم و..._و؟
+و رییسه..
فکر کردم میخواد بگه رییس باند ببر سیاه و چشمام از حدقه زده بود بیرون آماده بودم تا حالت تدافعی یا همون دفاعی بگیرم اون احمق هم اصلا تو چشمام نگاه نمیکرد سرش کلا پایین بود و قهوه میخورد همش با مکث حرف میزد
+بزرگترین و بهترین اداره پلیس آمریکا هستم
_آهان
که با حرفش آروم شدم
+میخواستم بهتون بگم منم دنبال رییس و کل افراد باند ببر سیاه میگردم و وقتی فهمیدم که شما قرار با چند تا از همکارات به سفر و عملیات نفوذی بری ... اومدم تا بهت بگم من با رییستون حرف زدم اون قبول کرده مونده شما
_رییسم چیو قبول کرده و من قراره چیو قبول کنم؟
+میدونم بلیط های هواپیما رو گرفتی واسه همین در موردش چیزی نمیگم اما من قراره تو این سفر و عملیات نفوذی همراهتون باشم
با شوک لب زدم
_چییی؟+هیچی گفتم تو سفر و عملیات نفوذی همراهتونم همین و اینکه تو کشور چین عملیاتش سپرده شده به نیرو و پلیس های دیگه ، حتا تو کشور های که قراره عملیات داشته باشیم هتل های بزرگشون در خدمتمونه
نمیدونستم چی بگم اما با حرفاش به خود همیشگیم تبدیل شدم با جدیت گفتم
_از کجا بدونم داری راست میگی؟اقای یونگ لی؟
با حرفم و جدیتم سرش رو بالا گرفت و ابرو هاشو بالا انداختپوزخندی زد و گفت
+این شخصیتت رو بیشتر می پسندم شبیه آدمای دو قطبی هستی_این جواب سوال من نبود
با کمی مکث تو چشمام نگاهی انداخت
+امتحانش می ارزه بنظرم آقای شیائو
_اوکی دیدیدم راست گفتی از کجا بدونم اسمی که گفتی اسمه واقعیته؟اصلا چطوری آدرس خونمو پیدا کردی؟
+از رییس ادارتون گرفتم
باز پوزخند زد بعد مزه کردن قهوه اش که پوزخندش پر رنگ تر شد
+چرا فکر کردین باورت برام مهمه؟
چشم قوره ای رفتم گفتم
_حالا که رییس بزرگترین اداره پلیس آمریکایی پس خواهشاً رسمی باهام حرف نزنید خوشم نمیاد
+اوکی ، جوابت؟
_بودنت کنارمون چه فایده ای داره؟
+یک فایده خوب و عالی و مفید که اگه نیام به ضررتون تموم میشه
YOU ARE READING
༆𝐌𝐞𝐚𝐬𝐮𝐫𝐞༄
Mystery / Thrillerاسم رمان : measure/تقاص فصل : نامشخص تایپ : ییبو تاپ ژانر : عاشقانه ، پلیسی ، جنایی (مافیایی) ، خشونت ، اسمات🔞 نویسنده : مهدیه 🔻رمان موقتی متوقف شده‼️ پیج اینستا گرام☜︎︎︎𝘆𝗶𝘇𝗵𝗮𝗻𝘄𝗮𝗻𝗴𝘅𝗶𝗮𝗻2024 خلاصه:شیائوژان یک پلیس نفوذی(مخفی) هستش که م...