سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
این اولین بوکی هست که توی واتپد آپ میکنم و خب نیاز هست یه سری چیزا رو بهتون بگم:
تمام رویداد ها ساخته ذهن نویسنده بوده و هرگونه شباهت با اتفاق شخصیت، داستان و... کاملا اتفاقی می باشد.
بیشتر فکت ها و دلایل روانشناسی یا علمی ایده نویسنده برای پیش رفتن داستان هست و صحت آن تایید نمیشود.
همچنین موضوعات بعضی از فیک ها الهام گرفته بخش کوچکی از فیلم، موزیک یا کتاب است؛ محتوا داستان هیچ ارتباطی با منابع ندارد.
نام منابع و قسمتی که از آن الهام گرفته شده در پایان همه فیک ها ذکر می شود.
هنگامی که پارت اول آپ شد، تا زمانی که به شرایط مطلوب نویسنده نرسد پارت های بعد آپ نمی شود!! (این موضوع فقط درمورد پارت اول صدق میکند.)
برای هیچکدوم از پارت ها(به غیر از پارت های اول) شرطی وجود ندارد.
هیچکدوم از فیک ها روز آپ مشخصی ندارند."برای هر پارت روز ها یا شایدعم هفته ها وقت گذاشته میشه تا با ترکیب کلمات مناسب یه بوک کامل در اختیارتون گذاشته بشه بنابراین انتظار میره هرقدر که میتونید حمایت کنید تا پارت های بعدی رو با قلم بهتری بتونید بخونید"
YOU ARE READING
Morning of death
Fanfiction[بامداد مرگ] _از جهنم میترسی؟ _نه از بهشت میترسم. میترسم بهشت اونجا شبیه بهشت اینجا باشه به چشمانش که گویی شبیه دو گوی مشکی بود نگاهی انداخت. انعکاس نور ماه در چشمانش، آسمان پرستاره ای به آن دو گوی هدیه کرده بود. خم شد و آن تیله های مشکی را بوسید _ی...