𝐌𝐨𝐧 𝐚𝐧𝐠𝐞 "KV"

471 20 0
                                    

هم‌زمان با نگاه‌کردن به درخت‌های در‌حال حرکت از پشت پنجره‌ای که شیشه‌اش کمی پایین بود، به حرف‌های تکراری جزمین گوش می‌داد و خودش رو غرق در فصلی می‌کرد که دوست ‌داشت زود‌تر از‌ این‌ها، روز‌هاش بگذره و وارد زمستون و بارش بر‌ف‌های کوچکش بشه.

_ اگه برای این هفته پروژه‌ی جدید انجام ندی، مجبور می‌شیم برگردیم به همون روز‌های اول که هر تبلیغ و تیزری‌ رو برای بیشتر معروف‌شدن‌، بدون چون‌وچرا انجام می‌دادیم!

چتری‌های رها روی پیشونی‌ تهیونگ به دست باد می‌رقصید‌ و همون‌طور که دستش رو زیر چونه‌اش زده بود، برجستگی‌ گونه‌اش توسط انگشت اشاره‌اش لمس می‌شد.
به‌ظاهر حرف‌های منیجرش رو گوش می‌داد؛ اما در حقیقت ذهنش جای دیگه‌ای مشغول بود و هوای نامطلوب و ابری هم به این حواس‌پرتی چاشنی‌ بیشتری اضافه کرده بود.

_تهیونگ؛ اصلاً می‌شنوی که چی‌می‌گم؟!

پسر بیست‌وسه ساله‌ی روی صندلی مینی‌ون سدونا، از جا پرید و به دختر فرانسوی که با عصبانیت کم‌رنگی عینکش رو روی صورتش جا‌به‌جا می‌کرد، نگاه کرد.

_ این فرصت آخرمونه. بیسوز  به یه مدل نیاز داره، می‌تونیم همین امروز باهاشون معامله کنیم!

جزمین با دیدن اینکه تهیونگ هنوز هم چهره‌ا‌‌ش در هم فرو رفته، روی صندلی خم شد و دست پسر رو در دستش فشرد.

_ می‌دونم که چقدر تحت فشاری عزیزم. شایعه‌ها زیاد شدن؛ اما لطفاً خودت رو جمع‌وجور کن! همین هفته‌ی پیش عکست روی مجله‌ بود و داشتی مثل یه ستاره‌ی هالیوودی می‌درخشیدی. ما نباید اجازه بدیم که به همین راحتی با چند تا شایعه‌ی ساده از زحماتتون کم بشه.

پسر از زیر چشم‌هاش که با سایه‌ی کم‌رنگ قهوه‌ای مزین شده بود، به چهره‌ی دختر چشم دوخت و بعد با تکون‌دادن سرش، کمی لب‌هاش رو جمع کرد.

_ فقط... فقط یه چیزی هست که باید بدونی.

حالا که از راضی‌شدن پسر خیالش راحت شده بود، سعی کرد جمله‌ای مناسب برای توضیح‌دادن اون موقعیت پیدا کنه.

_هم... چی؟

_هر چیزی که بهت گفتن؛ حتی اگه باهاش مخالف بودی، سعی کن که باهاش کنار بیای و انجامش بدی. ما بهش نیاز داریم!

اخمی بین ابرو‌های مدل جوون نشست و باد سردی که از بین پنجره‌ی باز رد شد، لرزی به تنش داد؛ چون قفسه‌ی سینه‌اش با چند گره فرانسوی و زیگ‌زاگی‌ پیدا بود و پیراهن کرمی‌رنگی که پوشیده بود، به اندازه کافی پوستش رو نمی‌پوشوند.

_ مگه چقدر می‌تونن عجیب یا بد باشن؟

_ اوه... نه نه؛ اصلاً. خیلی هم عجیب نیستن؛ فقط کمی.

𝗕𝗲𝗹𝗹𝗲 𝗮𝗺𝗲Where stories live. Discover now