_ خب خب خب میبینم که مشکی پوش شدی.
تهیونگ چشمی چرخوند و جواب داد:
_ محض رضای خدا صد دفعه بهتون گفتم میخواید بیاید داخل اتاقم در بزنید! من نمیدونم توی این خراب شده کسی هست که احترام حالیاش باشه؟
جونگکوک خودش رو روی مبل جلوی میز تهیونگ انداخت و گفت:
_ بیخیال رئیس، بعد از چهارسال هنوز هم این رو میگی؟تهیونگ خودکار توی دستش رو به طرف جونگکوک انداخت و گفت:
_ میگم و تو و جیمین اینطوری میکنید، اگه گوشزد نمیکردم احتمالا وضع خرابتر بود.چشم غرهای به پسر کوچیکتر رفت همونطور که دوباره سرش رو تا گردن توی برگههای جلو روش فرو میبرد ادامه داد:
_ کار همون جیمین ورپریدهاس، اون یادت داده اینجوری وارد دفترم بشی، خودش کم بود یکی دیگه رو هم آماده کرده خودش نبود اون جاش اینکار رو بکنه.
YOU ARE READING
Atlantic AU [ KOOKV ]
Fanfiction[ در حال آپ ] فکر کن روی کارمندت کراش باشی، و توی این گیر و دار یهو همه چیز دست به دست هم میدن تا طرف متوجه این موضوع بشه؛) اسم داستان: Atlantic《 اطلسی 》 کاپل اصلی: Kookv کاپل فرعی: Hopemin ژانر: عاشقانه | فلاف | کمدی | Au