part 6

1K 141 5
                                    

~taehyung

یک هفته از زمانی که جونگ‌‌کوک رو دیدم میگذره و خبری ازش نیس پس تصمیم گرفتم خودم برم پیشش.

ساعت دو بعدازظهر  بود این یعنی جونگکوک تا ی ساعت دیگه تعطیل میشه. پس زنگ زدم به سئوجون و آدرس مدرسه برادرش که همکلاسی جونگکوک بود رو پرسیدم.

حاضر شدم و رفتم بیرون تا سوار ماشینم بشم.اول رفتم براش یک دسته گل گرفتم و بعد رفتم سمت مدرسه‌اش.

رسیدم و ماشینو جلوی در مدرسه پارک کردم و آمدم بیرون که هم منتظرش بمونم هم یک هوایی بخورم.


~jungkook


معلم داشت درس میداد و من مثل همیشه بی حواس به اطرافم نگاه میکردم، به بیرون نگاه کردم‌ که تهیونگ رو جلوی در مدرسه دیدم.

اولش تعجب کردم ولی بعد افکار شیطانی به ذهنم رسید.گوشیمو برداشتم و به هوپی هیونگ گفتم که بیاد دنبالم و بعدش قضیه رو براش توضیح دادم و اون قبول کرد تا باهم تهیونگو حرصی کنیم.

البته اینکه به هیچکس نگیم جفتیم برای هوپی هیونگ و جیمین صدق نمیگنه پس از قضیه جفت بودنم با تهیونگ خبر داشتن و باهام همکاری میکردن.

تو فکر بودم که زنگ خورد رفتم بیرون مدرسه که هوپی هیونگ اومد طرفم.


~taehyung


زنگ مدرسشون خورد و جونگکوک اومد بیرون تا خواستم  برم طرفش که بازم همون پسره رفت پیشش و گونشو بوسید و بغلش کرد بعد از اون نمیدونم چی تو گوشش گفت که جونگکوک با صدای بلند قهقهه زد.

خیلی جلوی خودمو گرفتم تا نرم طرفش و فکشو نیارم پایین ولی با کارایی که میکرد صبرم تموم شد.


________________
های گایز💜
لطفا حمایت کنید🙂
ووت یادتون نره!

words260

𝐌𝐘 𝐨𝐦𝐞𝐠𝐚    𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤Where stories live. Discover now