part 7

1.1K 138 7
                                    

~jungkook


همینطور داشتیم با هوپی هیونگ حرف میزدیم که یهویی تهیونگ اومد جلو مشتش رو تو صورت هوپی هیونگ خوابوند و منو کشید پشتش.

_به چه حقی به امگای من دست میزنییی؟

_به تو هیچ ربطی نداره.

_اگه به آلفاش ربطی نداره پس به توعه خر داره.

داشتن همینطور داد و بیداد میکردن و اوضاع بدتر میشد که رفتم جلو.

_بسه دیگه مگه بچه‌این که اینطوری افتادین به جون هم.

_به چه دلیل با اینکه میدونی آلفا داری میری دور و بر بقیه میچرخی؟ها؟

با دادش تو جام پریدم تقریبا همه داشتن به ما نگاه میکردن سعی کردم تمرکز کنم و جوابشو بدم.

_به همون دلیلی که تو ی عالمه هرزه داری.

_اینا همه قبل از تو بود ، بعد از توعه لعنتی که همهٔ اخلاقای بدمو گذاشتم کنار.

_خب دیگه حالا این یکبار من رو اون هزار بار تو.

با عصبانیت دستشو داخل موهاش کشید بعد از چند ثانیه دست منو گرفت و برد سمت ماشین در سمت شاگرد رو برام باز کرد تا خواستم بشینم دسته گلی رو روی صندلی دیدم ولی چون حواسم پرت بود فقط برداشتمش و سوار شدم.

تهیونگ هم سوار شدو راه افتادیم سکوت کل ماشین رو گرفته بود فکر که میکردم میدیدم یذره زیاده روی کردم و حق با تهیونگه چون اخلاق بدش مال قبل از این بوده که بفهمه من جفتشم پس سعی نکردم خودم بیگناه جلوه بدم.


~taehyung


سکوت داخل ماشین خیلی رو اعصابم بود پس شروع کردم به صحبت کردن.

_تو مگه جفت من نیستی؟ چرا همچین کارایی میکنی هاااااا؟

_تهیونگ داد نزن، الان این بحث بی فایده‌س پس ولش کن وقتی آروم تر بودیم باهم صحبت میکنیم

_باشه

ی نگاهی بهش انداختم دیدم داره با گل روی پاهاش بازی نمیکنه با دیدن اون صحنه ی لبخند محو روی لبام نشست پس بهش گفتم

_گل روی پاهات رو برای خودت خریدم

دیدم یهویی سرش برگشت سمت من بعدم سریع لپاش سرخ شد که نگاهشو دزدید
خدایا دلم میخوام بگیرم بغلم بچلونمش.

____________________

های گایز💜
اگر خوشتون اومد ووت یادتون نره!

𝐌𝐘 𝐨𝐦𝐞𝐠𝐚    𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤Where stories live. Discover now