part 13

627 92 39
                                    

#jungkook

صبح که از خواب بیدار شدم تهیونگ و کنار خودم ندیدم، فهمیدم رفته شرکت.

بلند شدم اول از همه یه نگاه به گوشیم انداختم دیدم تهیونگ پیام داده بازش کردم
"صبح بخیر خوشگلم رفتم شرکت نگران نشی.برات صبحونه آماده کردم حتما تا آخرش میخوری.بعدش لباساتو بپوش بهم زنگ بزن بیام دنبالت که بریم جایی کار داریم. فعلا نفسم"

با ایموجی قلب کنار پیامش قند تو دلم آب شد ولی هنوز دو ثانیه نگذشته بود یاد کاری که دیشب کردم افتادم و شرمنده سرمو پایین انداختم.علاوه بر اینکه سوپرایز جفتمو خراب کردم، ناراحتش هم کردم وقتی پشیمون میشم که دیگه کار از کار گذشته.

سرمو برای خودم تکون دادم و با قدم های بلندی خودمو به سرویس داخل اتاق رسوندم اول از همه روتین پوستی مو انجام دادم و بعد کارهای شخصی که گفتن ندارن.

رفتم داخل آشپزخونه که میز صبحانه مفصلی دیدم و تو دلم قربون صدقه تهیونگم رفتم.

لباسامو که پوشیدم گوشیمو برداشتم و اولین شماره ای که متعلق به عشقم بود و گرفتم و بعد از چندتا بوق جواب داد.

_خوشگلم؟بیدار شدی

_اولن که سلام دومن اگه بیدار نشده بودم چطوری بهت زنگ میزدم

_اولن سلام دومن باشه عمرم چرا سریع جبهه میگیری

_من که چیزی نگفتم فقط جواب سوال عجیبت و دادم عزیزم

_باشه پریزاد. آماده ای بیام دنبالت.

با پریزادی که گفت بند دلم پاره شد ولی سریع خودمو جمع کردم

_آره آمادم فقط زودتر بیا تهیونگیی

با لحن مظلوم و ملوسی صداش کردم که اعتراضشو از پشت گوشی شنیدم

_جونگکوکم اگه میخوای به خونه نرسم همینطوری به کیوت بودنت ادامه بده

_باشه پس خدافظ تهیونگی منننن

دوباره صدامو نازک و ملوس کردم و نذاشتم اعتراض کنه و قطع کردم

همینطور که منتظر تهیونگ بودم گوشیم زنگ خورد.نگاه کردم اسم جیمین روی اسکرین بود جواب دادم:

_بله جیمی...

_زهرمار بله کوفته بله خدا از اون جفتت نگذره که همیشه ور دلشی دیگه نمیتونم حتی باهات حرف بزنم پسره زشت

_امون بده تا صحبت کنم وزه بعدشم تو چیکار به عشق من داری

_تیو چیکیار بی عیشیق مین دیاریی.ریدم به تو و عشقت

_فقط زنگ زدی که برینی به عصابم نه؟

_نخیر بی لیاقت خائن زنگ زدم حال گهه تو بپرسم

همینطور که جیمین داشت ویز ویز میکرد صدای بوق ماشین تهیونگ و شنیدم و رفتم پایین که دیدم تهیونگ از داخل ماشین داره نگاهم میکنه رفتم داخل ماشین نشستم

_هویییی جونگکوک گراز میفهمی چی میگم

_فعلا کاری نداری

_چرا دارم میخوا...

_خدافظ

_بیشعور دارم صحبت میکنم

همینطور که داشت صحبت میکرد قطع کردم به تهیونگ نگاه کردم و لبخند زدم بهش

_سلام

_سلام کی بود عمرم

_جیمین

_چی میگه؟

_هیچی چرت و پرت

تو طول راه سکوت بود که از تهیونگ پرسیدم

_ته ته؟

_جونم

_کجا میریم؟

_سوپرایزهه

_____________


های گایز👋🏻
خب خب خب حالتون چطوره؟😉
ببخشید بخاطر اینکه دیر کردم اول که درگیر امتحانا بودم بعدم که کلا مشکل برام پیش اومد نشد آپ کنم بازم عذر میخوام

اگه تو این هفته شرایط برسه احتمالا دو پارت اپ داشته باشیم

⭕شرایط آپ بعدی⭕
❌۶۰تا ووت❌
❌۳۰ تا کامنت❌

Words 500

𝐌𝐘 𝐨𝐦𝐞𝐠𝐚    𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤Where stories live. Discover now