=صاف برو. به جلوپات نگاه نکن به روبرو نگاه کن یا یا یااااا
با صدای برخورد چشماشو بست و صورتشو جمع کرد.
پلکاشو به آرومی باز کرد و به پسر که مثل نیمروی نپخته روی زمین ولو شده بود نگاهی انداخت.
پوفی کشید و بلند شد و سمتش رفت. بالای سرش ایستاد و دستاشو به کمر زد
=خب تو که عرضه نداری چه اصراریه هی میشینی. بخدا داغون کردی عروسکموپسر نگاه بدی به موجود غرغروی بالاسرش انداخت و ازجاش بلند شد و ایستاد. لباساشو تکوند و با تخسی سمت خونه حرکت کرد.
=هووووو زدی اینو پخش زمین کردی حداقل جمعش کنجیمین با دهن کجی برگشت و گفت
+برو بابا. خودت عروووسکتو جمع کن. چیش جیهوپ درحالی که موتورش رو از روی زمین جمع میکرد جواب داد
=چیه پرنسس بدشون اومد؟
جیمین یک دستشو به کمر زد و با صدای بلند گفت
+پرنسس نه، پادشاه! اولیاحضرت. Fuck a princess I'm a king down and kiss on my ring..
=برو اونور بابا.. با اون صدای نخراشیدهاش
جیهوپ اجازه نداد جمله پسر ادامه پیدا کنه و دستش رو روی صورت جیمین گذاشت و اونو به یک طرف هل داد و بیاعتنا از کنارش عبور کرد.+یاااا.. تو نمیزاری استعدادهای من شکوفا بشن
=جا داشت کود استعداد هاتو عوض میکردم که کلا از ریشه خشک بشن!
جیمین چشم غرهای به پسر رفت و خم شد و بند کفشش رو سفت کرد.
+بیشعور
=آخه کدوم استعداد؟ موتور سواریتو همین پنج ثانیه پیش دیدیم. خب تو که نمیتونی چه اصراری داری که یاد بگیریپسر روی صندلی های راحتی کنار استخر نشست و به پشتی صندلی تکیه داد. پاهاشو بالا آورد و به کتونی های نو و سفید جدیدش خیره شد و بدون اینکه به جیهوپ نگاه کنه با لبهای آویزون و صدای آرومی گفت
+خب دوستش دارم. میخوام سوار بشم و اینور اونور برم
=خب با ماشین اینور اونور برو.
با دیدن نگاه چپ چپ پسر دستی توی موهاش کشید و ادامه داد
=خداروشکر گواهینامه هم نداری
+شاید چون ماشینی ندارم!
=خب بابا بجای موتور ماشین بگیرجیمین صاف نشست و چهارزانو زد.
+ببخشید عالیجناب همه مثل شما پولدار نیستن. ماشین بخرم؟؟ من پول همین موتورشم ندارم برای ماشین باید برم یک پنتی توری قرمز بخرم بیزینس کثیفم رو شروع کنم تا بلکه پولم برسه
جیهوپ نگاه خبیثی به پسر انداخت و گفت
= تو بیزینستو شروع کن من قول میدم کمکت کنم
و تند تند ابروهاشو بالا انداخت.جیمین قاب عینکشو سمت پسر پرت کرد. جیهوپ جاخالی داد و با صدای خندان گفت
= صفرر امتیاز
جیمین بیتوجه به خوشحالی پسر با لحن خنثی گفت
+اگه عینکم کاریش شده باشه باید برام یک نوشو بخری
=وا.. تو پرت کردی بمنچه
+همینی که هست. بچه پولدار خاویار خور
جیهوپ با شنیدن این حرف با زاری گفت
=بابا من یک غلطی کردم یکبار به تو گفتم صبحانه خاویار خوردم ول نمیکنی حالا
+معلومه که نمیکنم. من اوج صبحانه لاکچریم کیمچی با برنج دو روز قبله بعد تو.. نچ نچ نچ
![](https://img.wattpad.com/cover/365621838-288-k947095.jpg)
YOU ARE READING
Mr KAWASAKI
Fanfiction←[کامل شده]→ جیمین عاشق موتور بود. ولی نه پول داشت و نه مهارت.. جونگکوک هم عاشق موتور بود. اما اون هم پولشو داشت و هم مهارتش.. این یک نشونه بود. یک نشونه از طرف سرنوشت برای اینکه این دوتا باید برای هم دوستای خوبی میشدن، یا حتی بیشتر...! به هرحال ای...