Part two: wounded biker

605 150 97
                                    


جونگکوک چند قدمی جلو اومد و به پسر نزدیک شد. خیلی نزدیک.. و بعد درحالی که از بالا به چشم های گرد پسر خیره شده بود گفت

_گفتم سوارش شو

«خدایا.. من یک غلطی کردم گفتم می‌خوام سوارش بشم.. تو چرا انقدر جدی گرفتی؟؟»

جیمین آب دهنشو قورت داد و لبخند وارفته ای زد.

+الآن؟؟

جونگکوک ابرویی بالا انداخت.

_نه میتونی بزاری ساعت دوازده شب بشه سیندرلا

+ههههه هههه هه هه

جیمین خنده‌ی بلندی کرد و با دیدن چهره‌ی جدی مرد خودشو جمع کرد. خودش میدونست چیز خنده داری نبود ولی فقط می‌خواست یکجوری از این وضعیت فرار کنه..

+راستش.. من نمیتونم سوار موتور کس دیگه‌ای بشم. اونم چنین چیز باارزشی. مسئولیتش زیاده..

جونگکوک خودش رو به پسر نزدیک کرد. جوری نزدیک که نوک کفشاشون به هم تماس پیدا کردن و بعد روی پسر خم شد.

جیمین درحالی که قلبش توی دهنش می‌زد همراه با پسر بیشتر روی موتور خم میشد تا اینکه..

_نترس.. میدونم بلد نیستی.. میخوام روشنش کنم

جونگکوک دم گوش پسر نجوا کرد و جیمین نمی‌دونست از هرم نفس های مرد به تنش لرز افتاد یا ترسناکی جمله‌...

جونگکوک گفت و راست ایستاد. دو دستش رو توی جیب شلوارش فرو برد و گفت

_خب.. برای خرید موتور اومدی یا نه؟

+نه ببین م‍َ..من بلدم‍...

_برای خرید موتور اومدی یا نه؟

بار دوم لحن پسر جدی تر و سردتر بود.

جیمین سرشو پایین انداخت و گوشه‌ی شلوارشو بین انگشتاش مچاله کرد. لازم به لاپوشونی نبود. اون پسر همین الانم فهمیده بود جیمین داره دروغ میگه..

+الان نه.. گفتم مشاوره بگیرم بعد...

جونگکوک حرفشو قطع کرد.

_پس لزومی توی اینجا بودنت نمی‌بینم

پسر گفت و بعد خودشو کج کرد و با اینکارش به جیمین فهموند که راه خروج از کدوم طرفه!

جیمین نگاه ناراحتی به پسر انداخت و با قدم های تند سمت خروج حرکت کرد.

به سرعت از انبار زد بیرون و حتی یکبار هم به پشت سرش، نگاه یخی جونگکوک و نگاه متعجب کارکنی که اول اونجا دیده بودش نکرد و مستقیم خارج شد.

با فاصله گرفتنش از اونجا برگشت و نگاه بغض‌آلودی به تابلو انداخت و با لحنی عصبی گفت

+خودت و موتورات برین به جهنم

Mr KAWASAKI Where stories live. Discover now