نامجون_گریه میکنی؟تا کی ؟ یک هفته هست که خوابیده رو به این آسمان خونین دراز میکشی اشک می ریزی برای بخشش؟جونگکوک قطره ی دیگه از اشک رو به گونش دعوت کرد
جونگکوک_ لب هایی که من له له دیدارش را میزدم در میان یک هزار فرشته خمیده بر لب های دیگری نشست
نامجون آهی کشید و سمت آسمون برگشت
نامجون_خدات خشمگینه....یک فرشته رو دیروز برای خطایی بین زمین و آسمان تبعید کرده با بالهای سوخته آویزان شده بر روی دو دنیا گریبانه
جونگکوک بی اهمیت قطره اشک دیگری ریخت
نامجون_برای آدم معشوقی آفریده...البته که شبیه همراهی است تا معشوق
بازهم سکوت...سکوت و سکوت و سکوت
در جهنم هفت مار وجود داشت
مار خشم ، حسادت ، نفرت ، انتقام ، زیاده خواهی یا طمع و غرور و پر خوری
در کتاب الهی این هفت مار در تن یک فرشته رانده شده میخزند
هرفرشته ای که صاحب این هفت مار شود این هفت خزنده از او اطاعت کنند پادشاه جهنم میشود
و حال خیلی وقت بود مار حسادت پشت بوته ها منتظر خلوت خودش و فرشته تقدیر شده بود
نامجون بلند شد
نامجون_نمیتونی تا قیامت به افسوس بگذرانی
رفت
و به راستی که قیامت کی فرا میرسید؟/ مگر قیامت تو به لب های وصل نبود که کس دیگری رو بوسیدن؟
نگاه به خزنده ای کرد که نزدیکش میشد
اشک بیشتری روانه گونش شد
/تو ندیده عاشق معبودت شدی و او؟لب بر لبان دیگری نهاد جونگکوک
همه فکر میکنند اطاعت کننده آن کس هست که در دام می افتد
پرنده بی بال را چه باک از مرگ هست؟
شاید این ما نیستیم که اطاعت میکنیم
جونگکوک_دور شو خزنده هیچ میل ندارم به جز معبودم به چیز دیگری گره بخورم
مار هیسی از درد کشید جز اطاعت چه میکرد؟
/ گره خوردن؟ من به تو گره خوردم سرورم شما آزادانه پی مار های دیگر میروید
دور میشد ولی سخنانش لرزه بر تن می انداخت
او حالا صاحب ماری به نام حسادت بود
(عکسا الان لود نمیشه یه پارت میزارم معرفی مار ها بخونیدش مهمه)
بهشت دروازه*
تهیونگ_ حالا نوبت شرط الهی منه ....یونگی و هوسوک شما دوتا عاشق و معشوق هم میمانید اما....کوچیک ترین تماسی که شمارو خائن نسبت به یکدیگر کند حوا را از آدم ...آدم را از حوا براند من شمارا سخت به خشم خود دعوت میکنم:)
(خیانت منظور کلیش بود)هردو به چشم های هم نگاه کردند لبخند های که هوسوک به دلدارش تقدیم میکرد تهیونگ را به یاد خنده های فرشته ای می انداخت که هرروز در این روز و این ثانیه برای پرستش او می آمد
به او سجده کرده ناز اورا برای دیدار میکشید
تهیونگ_بر پروردگار خویش سجده کنید
سجده کردن
این سجده نورانی بود
چه حیف که این سجده با یک سجده پر عشق قیاس نمیشد
(گفتم شاید نفهمین خب آدم و حوا بی گناهن و مرتکب هیچ گناهی تا به اکنون نشدن پاک و مطهر برای همین نورانی اند اما شیطان مدت زیادی زندگی کرده بود پس صدالبته که پر ز گناه بود اما سجده او پر از عشق و توبه بود اما خدا خیلی سال بعد از آفرینش انسان توبه را زاده بود برای همین گناه شیطان صرفا با عشق پوشیده میشد)
خب سلام
ووت و کامنت و فالو؟
و کامنت؟
و کامنت...
کامنتتت بزار لولوووودوستوننن دارمممم
YOU ARE READING
Prostrated
Fantasyاین یه داستان کهنه از خدا و جن برگزیده برای عبادت خلاصه : من همون جنی هستم که برای خدایم عبادت کردم انقدر اورا پرستش کردم که مرا جزوی از بالاترین ملائکه خود قرار داد اما خدایم را ندیدم من معشوق خود را ندیدم ......همه چی در دوری دیدارش میگذشت تا فر...