part 5

909 48 13
                                    

Writer's pov :

درحال حاضر هیونجین خسته بود .
به دلایلی : بعد اینکه لباسی برای فلیکس اورد با مشکلاتی مواجه شدند مثل اینکه اون نمیخواست لباس بپوشه یا بلوز ها بزرگ بودند و شلوار ها برای دمش زجر اور پس هیونجین مجبور بود نه تنها ناز اون رو بکشه تا چیزی بپوشه بلکه باید کوچکترین بلوز و شلواری که داشت رو از ته چاه پیدا میکرد ، بهش میداد و پشت شلوار رو برای دمش اندازه ی یک دایره ی 5 سانتی قیچی میکرد .

بعد اون ، قضیه ی کت رو از فلیکس پرسیده و اون گفته بود که وقتی خونه اومد یه جوری بوده و کتش رو در اورده خوابیده و فلیکس کت رو به خاطر بوش پوشیده بود که هیونجین با هزار مصیبت فهمید منظورش مسته و اون این کلمه رو بلد نیست . بعدش یه چیزی برای فلیکس درست کرده بود اون نپسندیده و حالا چهارمین غذایی بود که براش درست کرده پشت میز خسته و کوفته افتاده بود .

فلیکس با دست درحال غذا خوردن تکه ای پیراشکی رو بُرید و به طرف هیونجین گرفت و با دهن پر و صورتی سُسی گفت :" هیو.. هیون..جینا ..بخور "

هیونجین سرش رو تکون داد گفت :" نه ممنون اشتها ندارم "

فلیکس سوتش کشیده شده گفت :" ولی .. ما همیشه باهم غذا میخوردی و حالا من تنها .."

هیونجین :" نه . منظورم اینکه حالم زیاد خوب نیست پس فقط تماشات میکنم "

فلیکس لبخندی زد مشغول ادامه خوردنش شد .

هیونجین :" تا کی میخوای ادم بمونی ؟"

فلیکس :" تو .. خوشت نمیاد ادم باشم " و لب و لوچش اویزون شد .

هیونجین :" منظورم اینه که چجور تبدیل شدی ؟ چرا تبدیل شدی ؟ قبل من کسی تو رو اینطوری دیده ؟ یه هفته کامل رو تو من رو درک میکردی ؟ کلی سوال تو ذهنمه فلیکس .. اهان خود این فلیکس ، میدونی من چطور اسمت رو پیدا کردم ؟! کاملا عجیب روی یخچالم نامه زردی با خط ناخوانایی نوشته بود فلیکس .."

فلیکس موقعیت رو جوری دید که مجبوره دیگه بگه :" خب .. خب من ... اسمم فلیکسه .. اون کاغذ هم من نوشتم "

هیونجین :" پس اولین بارت نیست ادم میشی "

فلیکس سرش رو به طرفین تکون داد و گفت :" من زمان زیادی ادم بودم منظور .. تو این حالتم بودم قبل ... تو "

با یاداوری ، قلبش گرفت و ناخداگاه قطره اشک کوچیکی از کنار چشمش افتاد . هیونجین هُل شده گفت :" نه .. چرا گریه میکنی ؟ اگه روز های بدی بود باشه دیگ..."

فلیکس :" نبود فقط ... میشه بهم .. کمک کنی؟"

هیونجین جا خورده کمی جابه جا شد و پرسید :" منظورت از ..کمک ؟"

فلیکس :" میخوام یکی رو پیدا کنم !"

هیونجین :" کی ؟"

فلیکس :" جی !"

𝐿𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒 𝑀𝑤𝑜 Where stories live. Discover now