خب خب دوستان
اگر دارید این فیک رو میخونین لطفااا ووت بدین
اینطوری من میفهمم ک خوشتون اومده و دوست دارین ک بازم پارت جدید بزارم
انتظاری ندارم ک کامنت بزارین اما از ووت نگذرید..........................●○●○●○●○●○........................
(جیمین)
کل راه رو در سکوت سپری کردیم
تا اینکه رسیدیم
برگشتم و به آقای مین نگاه کردم
_رسیدیم
من باید برم کمپانی ، تو برو داخل آقای هان همراهیت میکنه
_چشمراننده درو برام باز کرد و من از ون پیاده شدم
به اطراف نگاه کردم و چشمم به یک عمارت بزرگ اوفتاد
و تو کف بودم که یهو با صدای راننده به خودم اومدم
_در عمارت بازه و آقای هان داخل هستن
_خیلی ممنونراننده سوار ماشین شد و من به سمت خونه رفتم وقتی وارد خونه شدم یه پیرمردی با لبخند به سمتم اومد
_خوش اومدید آقای پارک
_ممنون آجوشی
_همراه من بیایین
بعد از اون حیاط بزرگ که کنارش یک زمین بازی و.. اطرافش بود وارد خونه شدیم البته خونه ن قصر
واقعا بزرگه(گفتم به تصویر سازیتون کمکی کرده باشم)
با دهن باز داشتم به اطراف نگاه میکردم ک با صدای آجوشی به خودم اومدم
_اون اتاقی که درش سفیده برای جناب یوکیه
اون اتاقی ک آخر سالنه برای آقای مینه
و بین این دوتا اتاق برای شماست
_چی؟؟ اتاق من؟؟
_بله، درسته ک شما خونه جدا دارین اما بیشتر وقتتون رو اینجا هستین بخاطر همین آقای مین این اتاق رو برای شما آماده کردن
_اوه خیلی ممنونم
_خاهش میکنم
خب آقا پسر بگو ببینم چی باید صدات کنیم؟
_اسم من جیمینه...پارک جیمین هستم
_چندسالته جیمینشی
جیمین که از لحن مهربون اون آقا داشت ذوق مرگ میشد با لبخند گفت
_۲۰ سالمه،اما یه ماه دیگه میشه ۲۱ سالم
_دانشگاه نمیری؟
_نه خب شرایطش رو نداشتم
_درک میکنم منم یه پسر دارم مثل تو
اسمش جونگکوکه
_دانشگاه نمیره؟؟
_ن ، من خیلی وقته از همسرم جدا شدم و اون الان پیش مادرش زندگی میکنه
جئون هارو میشناسی؟
_بله ، مگه میشه نشناخت
اونا بزرگ ترین کمپانی اسپرت رو دارن
_درسته، جئون مینسونگ پدر فعلی جونگکوکه
من به اون خیلی مدیونم
ESTÁS LEYENDO
𝕃𝕠𝕧𝕖 𝕚𝕤 𝕙𝕖𝕣𝕖 ○yoonmin○|●kookv●
Fanficشوگا:اگه به آرزوی روز تولد باور داری، آرزو کن. جیمین:باور دارم وقتی الان آرزوی پارسالم رو به روم ایستاده.