Part 19; Live Stream

495 49 45
                                    

بعد از کلی زمان گذروندن جلوی آینه، با شنیدن صدای زنگ گوشیش بالاخره راضی شد که دست برداره. یک ساعت کامل بود که با امتحان کردن همهٔ استایل‌ها و همهٔ لباس‌هاش، بالاخره به یک استایل راضی شده بود. این‌بار سونگمین اون رو به قرار دعوت کرده بود پس واقعاً دلش می‌خواست خوب به‌نظر برسه. حالا قرار بود از صحنهٔ عکاسی و بعد گرفتن فتوشات‌هاش پسر رو ببینه و براش مهم بود که خوشگل باشه.

موهای بلندش که این‌بار مشکی رنگ بودن رو توی صورتش ریخته بود. بارونی مشکی بلندش رو با شلوار چرمش ست کرده بود و با لنز خاکستری و میکاپ حرفه‌ای روی چشم‌هاش، واقعاً خیره‌کننده به‌نظر می‌رسید.

بعد از خداحافظی کردن با بقیه، از ساختمون خارج شد و سریع خودش رو به ماشین رسوند. بارون نم‌نم شروع به باریدن کرده بود و احتمالش بود که موقع برگشتن خیس بشن. هرچقدر که هیونجین اصرار کرد، سونگمین بهش اجازه نداد که رانندگی کنه و خواست که خودش دنبالش بیاد. حالا بالاخره هیونجین داخل ماشین مشکی رنگ پسر جا گرفت و از همون اول متوجه شد که عطر همیشگی سونگمین داخل فضای ماشین پر شده.

"هی."

لبخندی زد و سلام کرد. سونگمین بهش دست داد و لبخند کمرنگی زد. تموم تیپ هیونجین رو زیر چشم‌هاش گذروند و درسته که تحسین توی دلش زیاد توی چشم‌هاش مشخص نبودن، اما... بهش اعتراف کرد که هیونجین اون روز خیلی زیبا شده بود.

از طرفی... زمانی که راه افتاد و نگاهش رو گرفت، هیونجین مدام زیرچشمی بهش خیره بود. سعی می‌کرد ضایع به‌نظر نیاد اما سونگمین متوجهش شد. اون پسر پیراهن مردونهٔ سفیدش رو با شلوار پارچه‌ایش پوشیده بود و ساعتش به‌خاطر بالا دادن آستین‌هاش مشخص بود. حین رانندگی حتی خیلی جذاب‌تر از حالت عادی دیده می‌شد و هیونجین دلش می‌خواست توی دلش جیغ بزنه! اما خب... در واقعیت، فقط توی سکوت نشسته بود.

نزدیک یکی از کافی‌شاپ‌ها پارک کرد و وقتی هیونجین از دور چراغ زرد و رنگ گرم کافه رو دید، متوجه شد این‌جا همون‌جایی بود که چند ماه پیش، سونگمین دعوتش کرده بود. لبخند کمرنگی زد، چون فضای هنری اون‌جا رو واقعاً دوست داشت.

از ماشین پیاده و هر دو وارد شدن. با وجود هوای بارونی اون بیرون، بودن توی چنین فضای گرم و صمیمی‌ای خوش می‌گذشت. روی یکی از میزها جا گرفتن و بعد از دادن سفارش‌هاشون، بالاخره هیونجین سکوتشون رو شکست.

"آخرین‌باری که این‌جا اومدیم..."

همون‌طور که نگاهی به دور و بر می‌کرد، گفت و وقتی مکثش خیلی طولانی شد، سونگمین اخمی کرد.

"چی؟"

پسر مو بلند بالاخره نگاهش رو به سونگمین داد. لبخند خجالتی‌ای زد. بودنِ دوباره توی اون فضا اون رو یاد اوایل رابطه‌شون با سونگمین انداخت. شخصیت سونگمین عوض نشده بود، اون هنوز همون پسر آروم و سردی بود که از اول می‌شناخت اما... وقتی بهش فکر می‌کرد، رفتارش با هیونجین به مرور زمان واقعاً تغییر کرده بود. اون توی گذشته مدام هیونجین رو با حرف‌هاش تحقیر می‌کرد و هیچ‌وقت بدون طعنه جوابش رو نمی‌داد اما حالا... باهاش خیلی ملایم بود.

My Idol Boyfriend || Jeonglix, Minsung, Seungjin, ChanbinWhere stories live. Discover now