° فلیکس طرفدار شماره یک هوانگ هیونجین از گروه استری کیدز هست، و برای یه فن میتینگ از استرالیا خودش رو به سئول میرسونه که هوانگ هیونجیم رو ببینه، در این حال یکی از استف های کمپانی جی وای پی که طرفدار استری کید هست توی فن میتینگ، فلیکس رو ببینه و ازش...
این قسمت قراره از شایعه ای که یه زمانی دیسپنج تو واقعیت بدون هیچ دلیلی گفته بود فلیکس باجونگکوک(عضو بی تی اس) قرار میزاره استفاده کنم تا از خنده پاره شیم😂 و لطفا جبهه نگیرین با تشکر💫
پسرا داشتن برای اجرا خودشون توی مراسم ماما حاضر میشدن، همینطوری که یکی یکی میکاپشون تموم میشد اونارو به لباس پوشیدن میفرستادن، بعد از اینکه همشون حاضر شدن به روی صحنه رفتن و مشغول اجرا کردن شدن و بعد از اینکه اجراشون تموم شد و بعد از عوض کردم دوباره لباسش هاشون به میزشون که کنار گروه بی تی اس بود رفتن و نشستن، فلیکس حوصلش سر رفته بود و از دیدن اجراهای بقیه گروه ها بدجوری خسته شده بود و به اطراف نگاه میکرد و فضولی هم میکرد هیچوقت فکر نمیکرد مراسم ماما اینقدر ختسه کننده باشه الان اون ایدل هایی که بعضی وقت ها خسته میشدن و باهمگروهی هاشون حرف میزدن رو درک میکرد، همینطوری که به اطرافنگاه میکرد یهو نگاهش به مکنه گروه بی تی اس یعنی جونگکوک افتاد( این قسمت رو من از خودم درآوردم ها اینا حقیقت نداره که فلیکس به جونگکوک نگاه کرده و...(البته کسایی که جبهه میگیرن و تعصبی هستن رومیگم) جونگکوک لبخندی به فلیکس زد و فلیکسم لبخند خجالتی زد و بهش دست تکون داد که همون موقع دوربین های فاکی شکارشون کردن و خداروشکر خودشون رو زود درست کردن و دوربین از روشون کنار رفت، بعد از اینکه اجرا گروه X(خسته تر از اونی هستم که چهارساعت یه اسم برای یه گروه دیگه پیدا کنم🦦) تموم شد یه مجری پسر و دختر کیوت اومدن و شروع به صحبت کردن و درحالی که داشتن اون گروه هایی که هنوز اجراشون مونده بود رو میگفتن، فلیکس بازم نگاهی به اطرافانداخت که بازم مکنه گروه بی تی اس رو دید بهش زل زده اینبار فلیکس لبخندی زد و جونگکوک هم لبخند متقابل به فلیکس زد و سرش رو به صحنه برگردوند و فلیکسم بازن بعد از فضولی کردن به صحنه نگاه کرد و دید نگاه دختره مجری روی هیونجین هست با اخم بهشون خیره شد، دختر بعد از زدن لبخند به حالت پیک می طوری فلیکس اداش رو درآورد و دستاش رو گزاشت روی میز و به گروهی که الان اجراشون شروع میشد نگاه کرد، بعد از تموم شدن کل اجراها الان نوبت این بود که جایزه ها رو بدن بازم همون دختره بود و درحالی که اسن استری کیدز رو دید به حالت خیلی لوسی و پیک می طوری گفت: رتبه دوم استری کیدز. پسرا از جاشون بلند شدن و به سمت صحنه رفتن اول از همه هیونجین بود وقتی به دختره رسید جایزه رو از دختره گرفت و دختره هم لبخندی تحویل هیونجین داد و خودش رو کمی به هیونجین چسبوند، بعد از اینکه پسرا سخنرانی کردن و به جاشون برگشتن و جایزه بقیه گروه هارو اعلام کردن و مراسم تموم شد به پایین اتاق مخصوصشون رفتن و مشغول لباس کردنشون شدن، همینطوری که وسایل هاشون رو جمع میکردن صدای در خوردن رو شنیدن و بازم همون دختره مجری داخل اومد و رفت کنار هیونجین. "هیونجین اوپا میشه یه عکس بگیریم؟ هیونجین: البته. دختر نزدیک هیونجین رفت و دوربین رو به دست هیونجین داد و از دستاش رو به شونه وسینه هیونجین گزاشت و یه پوز خیلی مسخره ای داد زبونش بیرون بود و یکی از چشماش رو بسته بود و یکیش رو باز گزاشت و یکی از پاهاش رو بالا برد، بعد از اینکه عکس انداختن دختر گفت: امروز خیلی عالی بودی اوپا... راستی اسم من یویی هست مجری جدید هستم که قراره زود زود هم رو ببینیم. چان: هیونجین وقت رفتنه. هیونجین: اومدم. فلیکس که با اخم نگاهشون میکرد ادای دختره درآورد و گفت: من مجری جدید هستم بلاح بلاح دختره پیک می بدبخت. کیفش رو با حرص ورداشت و به سمت ماشین رفت و کل راه رو بدون اینکه به صورت هیونجین نگاه کنه گذروند و بعد از اینکه جلوی خوابگاه وایسادن و فلیکس زود پیدا شد و به داخل رفت. ............................ اونجو: سان می به کریس زنگ بزن و بگو فردا فلیکس بیاد کمپاني چون میخوایم روی آلبوم سولوش کار کنیم. سان می: فردا استری کیدز قراره بیان اینجا بازم کلی مراسم مونده مثل MMA یا inkigayo و... مونده. اونجو: آهان خوبه پس، ولی وقتی اومد اینحا بگو مستقیم بیاد پیش من. سان می: حتما. سان می که میخواست بره اونجو گفت: سان می وایسا. سان می:بله؟ اونجو: راستش ببخشید اون روز تو استرالیا اونطوری باهات حرف زدم نمیخواستم ناراحتت کنم. سان می: نه خوبم واقعا میگم. اونجو: واقعا؟ ناراحت نیستی؟ سان می: نه اونجو. اونجو لبخندی زد و ادامه داد: ازت یه خواسته دارم. سان می:بگو. اونجو: لطفا نزار فلیکس چیزی از چوی نیکی بفهمه اون نباید بفهمه نیکی کیه باشه؟ یا چجوری مرد باشه؟ سان می:بله حتما. ............................... فلیکس از خواب پاشد و موبایلش رو از میز ورداشت و به پیام هایی که از سر صبحی بهش میومد رو نگاه کرد و یهو با دیدن اسکرین عکسی که اولیویا براش فرستاده بود گفت: یا ابولفضل این چیههه. به خبرایی که دیسپنج یهویی از ناکجا اباد درآورده بود نگاه انداخت و گفت: توی مراسم ماما مکنه گروه بی تی اس و عضو استری کیدز ساعت ها به همدیگه نگاه میکردن و بهمدیگه لبخندی زدن اصل موضوع اینجاست که اونا قرار میزارن! چییی؟ قرارر؟ اینا رو از کجاتون درمیارید لعنتی ها. به عکسایی که از جونگکوک و خودش گرفته شده بودن نگاخ کرد. فلیکس: به خدااا ففط یه لبخند ساده زدن لعنتیاااااا شما ها با یه لبخند گفتین قرار میزارین؟وات د فاکککک. به کامنت های نگاه کرد. " خیلی خب استی ها با آرمی ها فامیل شدیم" " به یه لبخند میگین قرارگزاشتن؟" " واکنش تهیونگ. مشکل داری مشکل داری؟ ما اینجا داریم زحمت میکشیم" " اسم شیپشون چی میشه حالا؟ کوکلیکس؟" فلیکس:کوکلیکس؟ چه اسم سمیییی. بازم به کامنت ها نگاه کرد. "پس ما هیونلیکس شیپرا چی؟" " احمقین؟ اونا قرار نمیزارن و نمیتونن هم بزارن" "ففط بخاطر لبخند و دست تکون دادن گفتین قرار میزارن؟" "واکنش تهیونگ و هیونجین: آیا ما برای شما لطیفه ایم؟" فلیکس: چه خبر سمی،چشمام سمی شدن صبحی. پتو رو کشید کنار و رفت ست هودی سیاه و سفیدش رو پوشید و پیش اعضا رفت. جیسونگ:کوکلیکس هان؟ فلیکس: یه خبره فیکه و نمیدونم از کجاشون درآوردن. هیونجین: توی کی وقت پیدا کردی که بهش دست تکون بدی و لبخند برنی؟ چانگبین: خب یکی اینجا حسودی میکنه. فلیکس: خب حوصلم سر رفته بود گفتم فضولی کنم. هیونجین: تو خیلی بیجا کردی. فلیکس:اصلا کردم خوبم کردم. هیونجین چشم غره ای به فلیکس رفت و فلیکسم چشم غره متقابلی رفت و مشغول خوردن چایی شد، بعد از اینکه یه چیزی خوردن به سمت کمپانی راه افتادن و کل راه فقط کل کل های هیونلیکس بود جوری که مینسونگ از بیچارگی هندزفری هاشون رو ورداشت و به گوشاشون انداختن تا مغزشون کمی استراحت کنه. فلیکس:اصلا خوب کردم عه. هیونجین: میخواستی به ایدل های دیگه هم دست تکون بده و لبخند بزن عکسا رو ببین یه جوری افتادی که انگار میخوای بری بغل جونگکوک و بگیری و ببوسیش. فلیکس: چرا از خودت حرف درمیاری کجا اونجوری افتادم نشون بدهههه. هیونجین:ببیننننن. فلیکس: توصیه میکنم به دکتر چشم بری. هیونجین: اتفاقا من توصیه میکنم تو بری و آب هویچ برای تقویت چشم خیلی عالیه. بلاخره به کمپانی رسیدن و از ماشین پیاده شدم به سمت اتاق تمرینشون رفتن، هیمنجوری که لباساشون رو پوشیدن و منتظر جه وون شدن در باز شد بازم یوری داخل اومد. یوری:هیونجین اوپاااا.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
یوری مجری جدید برنامه ها و ...و کسی که میخواد با هیونجین باشه و... هیونجین:سلام یوری خوبی؟اینجا چیکار میکنی؟ یوری:اوپا اوپاااا واسه یه کار اومده بودم گفتم رفتنی تو رو هم ببینم. فلیکس رسما میخواست دختره رو پاره کنه ولی خودش رو به زور نگه داشت و خودش رو با تلفنش مشغول کرد ویهو با دیدن اینکه یوری، هیونجین رو بغل کرد پاشد و گفت: اهم اهم هیونجیننن تو اینجوری محیط ها باید کمی رعایت کنی اگه یهویی دوربین تورو بگیره و توهم اینجوری بیفتی نمیتونی از دست فن هات خلاص شی. یوری: کاری نمیکنم که... تو فلیکسی؟ فلیکس:بله جنابعالی؟ یوری پوزخندی زد و از آرنج هیونجین گرفت و گفت: یوری هستم مجری جدید برنامه ها هستم... قراره زود زود همدیگه رو ببینیم. فلیکس:پس بگو که بدبخت شدیم. یوری:چی؟ فلیکس:هیچی، هیونجین بیا الان جه وون میاد. هیونجین:اومدم. از یوری جدا شد و نزدیگ فلیکس رفت و گفت:حسودی میکنی؟ فلیکس: معلومه که نه. هیونجین: ولی چشمان اینجوری نمیگن. فلیکس:ایششش. Vote and comment ♥️