فلیکس:هننننننن؟؟؟جانم چی شددددد؟
فلیکس انتظارهمچین پیشنهادی رو نداشتنت اونم از طرف لیدر استری کیدز، با دهن باز به چان خیره بود که اونجو گفت فلیکس؟حالت خوبه؟
چان به صورت خنده دار فلیکس خندید و گفت:قبول میکنی؟
فلیکس بازم چیزی نگفت رسما توی شوک بوددد.
اونجو زود گفت:چیزه چان، به نظرم بهتره به فلیکس کمی وقت بدیم و باهاش صحبت کنم و نگران مباش تا فردا یا امشب نتیجه رو میگه، مگه نه فلیکس؟
با نشنیدن جوابی از طرف فلیکس، پاشد و بعد از بلند کردن فلیکس گفت:خوب بهتره ما بریم کمی صحبت کنیم.
چان:اوکی منتظر میمونم... فلیکس امیدوارم قبول کنی بیای یکی از عضو استری کیدز بشی.
اونجو، فلیکس رو از اونجا دور کرد و به سمت دفترش برد و فلیکس رو نشوند روی مبل، خودشم کنارش نشست، فلیکس از حالت شوک دراومد ک جیغی زد.
اونجو:یا مسیح چی شد؟
فلیکس:شنیدی چی گفت اونجوووو شنیدیی؟
اونجو:معلومه کر که نیستم.
فلیکس:خدای منننننن چرا منننن وای یعنی قراره یا هیونجین تو یه گروه باشم؟توی خونه باشم؟ از هوایی که تنفس میکنه تنفس میکنمم؟واییی.
اونجو پوکر به فلیکس نگاه کرد و گفت: یه دقیقه هیونجین رو بزار کنار و بگو ببینم، قبول میکنی اصلا؟
فلیکس:نمیدونم.
رو به اونجور کرد و گفت:ولی من... ولی من هنوز خیلی ضعیفم چیزی بلد نیستم اونجو... م...میترسم.
اونجو با دیدن ترس و استرس از چشمای فلیکس دستش رو گرفت و گفت:هرتصمیمی بگیری، من حمایتت میکنم فلیکس و این رو بدون اگه بری به استری کیدز من قرارهمدیر برنامت باشم و اگه قبول کنی و خواستی آهنگ سولو بدی من فعالیت های سولوت رو به عهده میگیرم فلیکس.
فلیکس از روی مبل پاشد و گفت:ولی اونجو مسئله این نیست، قبول کنم یا نکنم ولی... من میترسم.
اونجو:ترس واسه چی؟ میشه حرفت رو واضح بگی؟
فلیکس دستاش رو بهم قفل کرد و گفت:خوب اونجو بزار واضح بگم، من یه چند روزی میشه که کاراموز شدم و چیزای زیادی بلد نیستم، نمیدونم چطوری لرزش صدام رو کنترل کنم، نمیدونم چطوری برقصم چون هنوز اونقدر ماهر نیستم، کره ایم زیاد خوب نیست و چیزای زیادی نمیفهمم، رپم خوب نیست ووکالم حداقل کمی خوبه ولی بازم در حد رپم هست، من میترسم اگه برم به گروه، استری کیدز رو خراب کنم... بلاخره اونا ماهرتر از من هستن و حدود یک سال اینا کاراموز شدن و کلی تمرین کردن تا اینکه کاملا همه چی رو یاد گرفتن و واسه دبیو کردن حاضر شدن ولی من چی؟ من هنوز چیز زیادی نمیدونم اونجو، من باهاشون کلی فرق دارم.
اونجو هم پاشد و دستای فلیکس رو گرفت و گفت: میدونم فلیکس استری داری، میترسی، درکت میکنم ولی نیازی نیست نگران باشی من و جه وون همیشه قراره پشتت بمونیم ک کمکت کنیم... میدونی چیه اصلا، تو همین فکرا رو بزار یه ور و به پیشنهاد چان فکر کن بقیش با من و جه وون، قبوله؟
فلیکس سری تکون داد که اونجو ادامه داد: میخوام امروز بری خونت، استراحت کنی و کمی هم یه پیشنهاد چان فکر کنی و بعد به من زنگ بزنی که جوابت رو به چان بدم... قبوله؟
فلیکس:واقعا میشه برم خونه؟
اونجو:اوهوم کمی استراحت و بخواب و بعد که شارژ شدی به پیشنهاد فکر کن.
فلیکس تشکری کرد و از دفتر اونجو خارج شد بعد از ورداشتن وسایل هاش ازکمپانی خارح شد، اونجو گفته بود براش ماشین میگیره که فلیکس با ماشین بره ولی قبول نکرد میخواست پیاده بره و کمی هم هوا بخوره، فلیکس کل سئول رو حفظ نبود فقط راه خونش به کمپانی و راه برگشتش رو بلد بود، خیلی دلش میخواست سئول رو بگرده، راچل بخاطر کارش هرازگاهی به سئول میومد و از سئول خیلی به فلیکس تعریف میکرد و فلیکس آرزو میکرد یه روز سئول رو ببینه و موفقم شده بود ولی هیچوقت فکرش رو نمیکرد پیشنهاد ایدل شدن رو بگیره اول پیشنهاد سولوییست رو بگیره و بعد از لیدر استری کیدز پیشنهاد کنه که فلیکس عضو گروهش بشه، این واقعا یه رویا بود؟ولی اگه قبول میکرد چطور باید ۲۳ ساعته پیش هیونجین میموند وقتی که نه تو فن ساین حرف زده بود نه وقتی تو کمپانی بهم خورده بودن و فلیکس مثل ترسو ها زود فرار کرده بود به غیر از اون اصلا اعضا قرار بود فلیکس رو دوست داشته باشن و کلی فکر دیگه....
.........................
چان منتظر تلفن اونجو بود، خیلی میخواست جواب فلیکس رو بدونه، اگه جواب فلیکس منفی بوو خود چان باید میرفت راضیش کنه.
مینهو: چی شده هی گوشیت رو ورمیداری یه نگاه میندازی و بعد میزاری سرجاش؟
چان: به زودی میفهمی وقتی جواب طرف رو بدونم.
مینهو:جواب کی رو؟
چان: سوپرایز هست.
جیسونگ:راستی چان هیونگ، از بین کاراموز ها کی رو انتخاب کردی؟
چان:اونم سوپرایز هست، ففط دعا کنین این طرف جواب رو بده همه چی رو مشخص میکنم.
مینهو:نکنه الان منتظر جواب کسی هستی که میخواد پیام بده پیشنهاد رو دادی که بیاد گروه؟
چان: درسته.
مینهو:نمیشه ۷ نفر بمونیم؟
چان:نخیر، بزار ببینم جوابش چیه.
جیسونگ:مینهو اخمات رو وا کن تو هنوز طرف رو ندیدی قیافه گرفتی.
مینهو چیزی نگفت و مشغول بازی کردن ادامه گیمش شد.
هیونجین:طرف چه شکلی هست اصلا؟کمی تعریف کن.
چان: استرالیایی هست مثل من، ک تازه کاراموز شده.
مینهو:خدا کمکمون کنه پس.
چان:تو ساکت شو، خب داشتم میگفتم خوشگله هست کیوته و صداش هم عالیه کلفت و دیپ هست واقعا عالیه.
هیونجین:اسمش چیه؟
چان:دیگه دیگه.
جیسونگ:خیلی مشتاقم ببینمش.
مکنه جونگین که تا حالا ساکت بود با حرف هیونگش موافقت کرد و گفت:همچنین.
چان:نگران نباشین، یه کسی رو انتحاب کردم گه واقعا قراره دوستش داشته باشین.
جیسونگ:پس دعا میکنم زودتر پیشنهادت رو قبول کنه.
چان خندید و بازم به گوشیش نگاه کرد ولیچیزی نبود.
.................
فلیکس:چیکار باید بکنم راچل؟
راچل به برادرش که واقعا سردرگم بود از پشت گوشی نگاهش کرد و گفت: خودت میدونی فلیکس، این آینده تو و تصمیم تو هست، ما نمیتونیم دخالتی بکنیم.
فلیکس سرش رو به میز کوبید و به خواهرش نگاه کرد و گفت:اصلا به نظرت میتونم اونجا دووم بیارم و مثل اونا حرفه ای شم؟
راچل: البته که میتونی، هیچ چیزی غیر ممکن نیست فلیکس، تو اگه هدفت ایدل شدنه بابد براش تلاشکنی برادر کوچولو و هیچوقت ناامید نشو.
فلیکس: نمیدونم راچل، آره میخوام ایدل شم ولی خیلی دو دل هستم از اینکه عضو گروه استری کیدز بشم، میدونی از هرلحاظ میترسم راچل، درک میکنی که؟
راچل کار دستش رو ول کرد و گوشی رو گرفت و گفت: لی فلیکس، من میدونم تو خیلی دلت میخواد عضو استری کیدز بشی ولی ترس نمیزاره راحت فکر کنی ترس رو بزار کنار و درست فکر کن، آخر عصبانیم کردی... ببین فلیکس من خیلی از گروه ها رو میشناسم که بعضی از اعضاشون رفتن و آدم های دیگه ای رو آوردن به جاشون، اونا هن بلاخره کلی زحمت کشیدن و تلاش کردن تا بتونن خودشون رو به لول بقیه اعضا برسونن، پس اگه اونا تونستن تو هم میتونی لیکس.
با صدای در نگاهش رو به در داد و گفت: بعد بهت زنگ میزنم راچل.
و تماس تصویری رو قطع کرد و رفت ددر رو باز کنه.
اونجو:های فلیکس.
فلیکس:سلام اونجو بیا داخل.
اونجو داخل اومد و روی مبل نشست و گفت: خب تصمیم گرفتی.
فلیکس روبه روی اونجو نشست و گفت: آره فکر کنم.
اونجو:فکر کنی؟
فلیکس: من و تنها نمیزاری که؟ قرار مدیر برنامم تو باشی دیگه اره؟
اونجو خندید و گفت: معلومه آره من خودم پیدات کردم و اوردمت کمپانی و میخوای تو نصفه راه ولت کنم؟عمرا، تو ایدل من هستی فلیکس.
فلیکس:حمایتم میکنی دیگه؟ یا کمکم میکنی؟ چون من فقط تورو دارم تو این شهر بزرگ.
اونجو:معلومه که آره احمق، من هرکاری میکنم تا تو رو یه ایدل موفق بکنم.
فلیکس: اونجو... من تصمیم رو گرفتم و فکر کنم... میخوام قبول کنم.
اونجو:واقعا؟چه عالی.
فلیکس:فقط تمرین هام چی میشه؟
اونجو:نگران نباش از فردا تمرین هات سخت میشن لیکس باید حواست رو جمع کنی و بزاریم کمی بگذره و تورو به فن ها معرفی کنیم و تو هم تا اون موقع کمی پیشرفت میکنی و به عنوان عضو هشتم دبیو میکنی.
فلیکس:ممنون اونجو، تو تمام این مدت تو بهم هرکاری کردی شرمنده شدم.
اونجو:چه شرمنده ای فلیکس؟ من تورو خیلی دوست دارم تورو به عنوان یه دوست صمیمی میبینم و همیشه قراره حمایتت کنم.
فلیکس:ممنون اونجو، خیلی ممنونم.
اونجو: خوب من زنگ میزنم به چان و میدم بهت که باهاش حرف بزنی.
و تلفنش رو درآورد و به چلن زنگ زد و گوشی رو به فلیکس داد خودشم پیشش نشست.
چان:اونجو؟ چی شد؟جوابش چی بود.
فلیکس:سلام من... فلیکسم.
چان:اوه سلام فلیکس خوبی؟
فلیکس:ممنون... میخواستم جوابم رو بهتون بگم.
چان:میشنوم.
فلیکس نفسی کشید و گفت: من قبول میکنم که عضو استری کیدز بشم.
Vote and comment ♥️
ESTÁS LEYENDO
☆My fan is now an idol☆(complete)
Fanfic° فلیکس طرفدار شماره یک هوانگ هیونجین از گروه استری کیدز هست، و برای یه فن میتینگ از استرالیا خودش رو به سئول میرسونه که هوانگ هیونجیم رو ببینه، در این حال یکی از استف های کمپانی جی وای پی که طرفدار استری کید هست توی فن میتینگ، فلیکس رو ببینه و ازش...