☆My fan is now an idol☆(complete)

2_fan meeting

بلاخره روز فن میتینگ رسیده بود، فن میتینگ ساعت ۱۲ بود و الان ساعت ۹ بود و فلیکس حمومش رو تموم کرده بود و بعد از پوشیدن لباس هاش همراه باخواهرش به پایین رفتن تا صبحونه بخورن.
فلیکس:وای خیلی استرس دارم... نمیخوام چیزی بخورم
اولیویا: فلیکس یهو میبینی ضعف کردی و غش میکنی هااا، بیکار نیستیم تورو از زمین جمع کنیم بخور ببینم.
فلیکس ناچار مجبور شد کمی بخوره و بعد به ساعت نگاه کرد که دید ۱۰ شده.
فلیکس:وای دیر موندیمممممم.
اولیویا: فلیکس فن میتینگ ساعت ۱۲ هست و باید ۱۱ و نیم از هتل دربیایم.
فلیکس:دیرهههه ساعت ۱۱ باید دربیایم، راهش دوره.
اولیویا: تو همه جای سئول رو میشناسی‌ که ببینی دوره یا نزدیک.
فلیکس: نه ولی خب من برای دیدن هیونجینم خیلی استرس دارم  عرررر.
اولیویا:خیلی خب حالا بیا بریم بالا بعد ببینیم چی میشه.
........................
به سالن فن میتینگ اومدن، سالن رو تمیز میکردن اعضای استری کیدز بعد از تمرین، تو اتاق مخصوصشون استراحت میکردن، هیونجین وارد گوشیش شد با زدن رمز اکانت فنش، وارد ساید شد و بازم نظرات رو خوند،ولی نتونست کامنت سانشاین رو ببینه، ناامید شد و گوشیش رو خاموش کرد و چشماش رو بست سعی کرد تا فن میتینگ کمی بخوابه و انرژی جمع کنه.
مینهو و جیسونگ از اونور کنار هم نشسته بودن و اونا هم با دومین اکانت هاشون پست هایی که راجبشون بود رو لایک میکردن و کامنت میزاشتن.
جیسونگ:وای این و ببین چه فن آرت قشنگی.
مینهو جیسونگ رو نزدیک خودش آورد و بعد از زدن بوسه کوچکی به لبای جیسونگ ازش جدا شد به گوشیش خیره شد، البته اینکار باعث شد استف های جی وای پی عصبانی بشن و بهشون اخطار بدن.
............................
فلیکس درحالی که کفشاش رو می‌پوشید گفت: زودباششش اولیویا دیرمون شدددد.
اولیویا:خیلی خب اومدم.
به پایین رفتن و بعد از خارج شدن زود تاکسی گرفتن و به آدرس فن میتینگ رفتن،ولی از شانس بد فلیکس ترافیک بود و فلیکس کم مونده بود گریه کنه، اولیویا بعد از دادن پول تاکسی از دست برادرش گرفت و تا میتونست دوییدن به سمت سالن فن میتینگ و ۵ دقیقه مونده ۱۲ بلاخره رسیدن.
فلیکس: درست به زمانش رسیدیم.
اولیویا نفس نفس میزد و گفت: بهت گفتم که به من اعتماد کن.
درهای سالن رو باز کردن و فلیکس و اولیویا زود داخل رفتن و تو یکی از صندلی نشستن و منتظر اعضا شدن.
............................
با اومدن استف همشون نگاهشون به اون دادن‌.
" بعد از ۵ دقیقه بیرون میاین"
هیونجین برای آخرین بار خودش رو توی آینه چک کرد، خیلی میخواست بدونه ایا سانشاین تو فن میتینگ امروز هست؟
چان: هیونجین بیا بریم.
هیونجین برای آخرین بار خودش رو کنترل کرد و پیش اعضا رفت و گوشی هاشون رو به منیجر هاشون دادن اما با اومدن یکی از استف ها پیش مینسونگ، با تعجب بهشون خیره شدن.
" شما دوتا امروز به هیچ عنوان بهم نزدیک نشین و مومنت ندین این رو برای ۱۰۰۰ بار بهتون میگم"
این برخلاف قانون کمپانی بود، مخصوصا شیپ کردن فن ها و کشیدن انواع فن آرت ها اوضاع رو بدتر کرده بود، مینسونگ مجبور بودن از هم دور بمونن، با اینکه هم و خیلی دوست داشتن ولی مجبور بودن به حرفای استف ها گوش کنن و چاره ای به جز این نداشتن، مینسونگ باشه ای گقتن و بعد وارد سالن شدن که همه با دیدنشون جیغ کشیدن.
...................
با شنیدن صدای جیغ فلیکس، با تعجب بهش نگاه کرد برادرش واقعا فن شماره یک هیونجین و استری کیدز بود، فلیکس با دیدنشون شروع کرد به گریه کردن.
اولیویا: تو از بچه هاهم بدتری.
فلیکس:وای خدا هیونجین چقدر خوشتیپ شدهههه.
اولیویا با گوشیش از فلیکس فیلم می‌گرفت و میخندید، قرار بود این رو بعدا به راچل نشون بده و باهم بخندن، اعضا روی صندلی نشستن و بعد از ورداشتن خودکار های سیاه که ففط مخصوصا اعضاست منتظر فن ها شدن تا آلبوم ها و عکس هارو امضا کنن و باهاشون حرف بزنن و بعد به سالن اصلی برن و اهنگ ها و کامبکشون رو اجرا کنن.
فلیکس:زود باشین دیگهههه.
اولیویا: من رو صندلی میشینم و نگات میکنم.
فلیکس:لابد میخوای فیلمم بگیری؟
اولیویا:کی میدونه.
بلاخره نوبت فلیکس رسید، اول به چان اومد و از شانسش هیونجین تو آخر نشسته بود، فلیکس با قرار گرفتن روبه روی چشم لبخندی زد و هراز‌گاهی باهم حرف میزدن ولی چون کره ایش فول نبود بعضی از کلمه ها رو متوجه نمیشد و فقط لبخند میزد و سر تکون میداد، چان آلبوم فلیکس که عکس اعضا بود رو هل داد به هم گروهی کنارش، که مینهو بود، همینجوری پیش می‌رفت و بلاخره یک عضو دیگه مونده تا برسه به هیونجین، از ظاهر اروم بود ولی از داخل خیلی خوشحال بود، بعد از جیسونگ هیونجین بود، جیسونگ با دیدن فلیکس کمی گفت و خندید، فلیکس هرازگاهی یه چیزی میگفت و میخندید، بلاخره جیسونگ آلبوم رو به طرب هیونجین داد و فلیکس روبه روی هیونجین رفت و توی دلش خودش گفت" وای خدای منننن بلاخره بعد از سالهااا هوانگ هیونجین رو دیدممممم واییی چقدر جذابهههه الانه که غش کنممممم، نه فلیکس غش نکن آبروی خودت رو اینجا نبر،مخصوصا جلو هوانگ هیونجین بزرگگگگ"
هیونجین که داشت عکسا رو امضا میکرد و فلیکس رو نگاه نمیکرد باهاش حرف میزد، فلیکس از خجالت میخندید و هر ازگاهی فقط میخندید و یه کلمه میگفت، هیونجین نگاهی به فلیکس کرد و یه پسر خجالتی و خندون رو دید، هیونجین با فلیکس حرف زد ولی چون فلیکس از خجالتش آب میشد چیزی نمیگفت، هیونجین خیلی از فن هارو عین فلیکس میدید ک برای اینکه راحت باشن باهاشون طوری رفتار میکرد که راحت باشن ولی نثل اینکه فلیکس بیشتر از چیزی که فکر می‌کرد خجالتیه، با دیدن کک و مک های صورت فلیکس گفت: کک و مک هات خیلی خوشگلن.
فلیکس هیچی نمی‌گفت فقط لبخند زد، مثل اینکه قرار نبود هیونجین صدای فلیکس رو بشنوه، پس هیونجین ففط حرف میزد تا بلکه بتونه صدای پسر کک و مکی رو بشنوه ولی نتونست، آلبوم رو به فلیکس داد که فلیکس زود به سمت خواهرش رفت.
فلیکس:اولیویااااا... بعد سالها.... دیدمش هق.
اولیویا: گریه نکن الان اجراهاشون شروع میشه.
بعد از تموم شدن امضاها وارد سالن اجرا شدن و روی صندلی ها نسستن، با پخش آهنگ فلیکس جیغی زد و توی جاش میپرید و می‌شست.
فلیکس:خدای منننن هیونجین چقدر عالی میرقصههه.
با تموم شدنش فلیکس افسردگی گرفت و از سالن خارج شدن و رفتن به جای اصلی که قبلا بودن.
فلیکس:خدای من هق... این ... هق بهترین هق فن میتینگ بود که دیده بودم هق.
اولیویا:خیلی خب گریه نکن برات شکلات میخرم هانی... اوه چقدر دیره بیا بریم.
فلیکس و اولیویا سوار تاکسی شدن و رفتن و متوجه دختری که صداشون میزد نشدن، دختره با دیدن رفتن تاکسی رو به یکی از همکاراش کرد و گفت" تعقیبشون کن ببین خونشون کجاست و بیا به من بگو فردا باید برم ببینمش.
....‌‌...................
هیونجین بعد از رسیدن به خوابگاه، دوش گرفت و روی تخت دراز کشید و لپ تابش رو باز کرد و وارد قسمت کلمنت ها شد تا نظرها رو بخونه، بازم سانشاین داشت با هیترا دعوا میکرد و متوجه شد سانشاین تو فن میتینگ امروز بوده.
هیونجین: سانشاین به نظر آدم جالبی میای.
Vote and comment ♥️