9_ meet straykids.

785 95 23
                                    

فلیکس توی ماشین با استرس نشسته بود، قرار بود اعضا رو ببینه اگه اعضا فلیکس رو دوست نداشتن چی؟
اونجو:فلیکس اروم باش و کم پات رو تکون بده.
فلیکس درحالی که هم پاش رو تکون میداد و هم ناخونش رو میجویید گفت: نمیتونم استرس دارم.
اونجو:نگران نباش اونا قراره دوستت داشته باشن.
به خوابگاه پسرا رسیدن، با توقف ماشین و باز شدن در هردوشون از ماشین پیاده شدن.
اونجو:آماده ای؟
فلیکس:فکر کنم.
اونجو و فلیکس بعد از باز شدن در به طبقه آخر خوابگاه رفتن و اعضا رو دیدن که همشون نشسته بودن و به اونجو و فلیکس نگاه میکردن.
چان: خیلی خوش اومدین.
اونجو:سلام چان، سلام پسرا حالتون خوبه؟
همشون با گفتن سلام و احوالپرسی نگاهشون رو به فلیکس دادن.
چان: اوه بزارین معرفی کنم، لی فلیکس قراره به زودی عضو جدید گروهمون بشه.
چان فلیکس رو کمی نزدیک آورد و گفت: فکر کنم همه رو میشناسی ولی بزار من معرفی کنم، منم چان هستم لیدر استری کیدز این مینهو هست اونم....
بعد از معرفی کردن فلیکس خجالت زده به ادای احترام خم شد و گفت: خ... خوشبختم.
جیسونگ:چقدر کیوته.
فلیکس دقیقا نگاه هزارجفت چشم رو به روی خودش حس میکرد و این داشن استرسش رو بدتر میکرد.
چان: فلیکس میتونی به حالت اولت برگردی.
فلیکس که تو حالت خمیده بوده خودش رو درست کرد و نگاهش به نگاه هیونجین قفل شد که نگاهش رو زود به پارکت داد.
اونجو:فلیکس بیا بشین.
فلیکس خجالت زده پیش اونجو رفت و کنارش نشست و دستاش رو بهم قفل کرد و بازی کردن باهاشون رو شروع کرد.
اونجو:اممم فلیکس کمی خجالتیه و وقتی اینجا میومدیم استرس داشت.
چان: چه خجالتی لطفا راحت باش بلاخره قراره به زودی بیاد خوابگاه و دبیو کنه.
فلیکس قلبش تندتر میزد دلش می‌خواست زمان رو برگردونه و این پیشنهاد رو رد کنه ولی کار از کار گذشته بود.
جونگین: میشه کمی از خودت بگی؟
فلیکس سرش رو بلند کرد و گفت: خب... من فلیکس هستم اهل استرالیا هستم و تازه کاراموزه جی وای پی شدم ولی چند روز نگذشته چان شی این پیشنهاد رو بهم داد.
جونگین از فلیکس حسابی خوشش اومده بود و میخواست بهش نزدیک بشه ولی مثل اینکه فلیکس خیلی خجالت زده بود.
هیونجین:فلیکس توی فن میتینگ ما بود اگه یادتون باشه.
اونجو:اوه آره من فلیکس رو تونستم با استفاده از فن میتینگ شما پیداش کنم و فلیکس طرفدار شما هست.
مینهو: و بدتر شد که.
چان: اهم اهم.
مینهو به چان نگاهی انداخت و بعد گوشیش رو درآورد و کمی توی توییتر گشت.
سونگمین:بایست کی بود؟
و شتتت فلیکس چطوری جواب بدهه که هیونجین بود؟ لعنت به شانس.
فلیکس: خب چیزه من... بایس ندارم.
چانگبین:تو دیگه چطور طرفداری هستی که بایس نداری؟
فلیکس:من ot7هستم.( ot7 یعنی کسی که همه اعضا رو دوست داره و بایس نداره♥️ خودمم از حمله از اونام😂 البته من ot8هستم تو این فیک مجبور شدم اوتی ۷ بگم♥️)
چانگبین:چه جالب یعنی هممون رو دوست داری؟ حتی من رو هم دوست داری؟
فلیکس:اوهوم.
همشون میدیدن فلیکس خیلی خجالتیه و زیادی حرف نمیزنه پس جیسونگ گفت: هم اتاقیم رو دوست داشتم.
فلیکس سرش رو بلاخره از زمین جدا کرد و به جیسونگ داد و بعدش به اونجو نگاه کرد و گفت: مگه... منم قرار اینجا زندگی کنم؟
اونجو:البته بلاخره تو داری یکی از عضو استری کیدز میشی.
فلیکس:ولی پس... تو آخه دیشب گفتی که...
اونجو:دیشب توی دیشب موند تو قراره به زودی برای اینجا.
فلیکس لعنتی فرستاد، قرار بود واقعااا پیش هیونجین و بقیه زندگی کنهههه؟
اونجو: اوه میخوای خوابگاه رو بگردی؟یا بهت نشون بدن؟البته اجازه هست؟
چان: آره البته که هست.
جونگین از فرصت استفاده کرد و گفت: من میبرم خوابگاه رو بهت نشون بدم.
از دست فلیکس گرفت و بلندش کرد.
هیونجین: آروم ببرش میخوره زمین.
جونگین:چشم هیونگ.
چان: هیونجین چرا تو هم نمیری باهاشون؟
هیونجین: میخوای برم؟
چان: اگه دوست داری برو، من و اونجو میریم تو اتاق صبحت میکنیم تا شما هم سر فلیکس رو گرم کنین تا به رفتن عجله نکنه و باهاش هم مهربون باشین فهمیدین؟
هیونجین دستاش رو از هم باز کرد و از روی مبل بلند شد و به دنیال فلیکس و جونگین رفت.
چان: اونجو از اینطرف.
با بستن در اونجو گفت: مثل اینکه مینهو از فلیکس خوشش نمیاد.
چان: خودت مینهو رو میشناسی که اونجو، نگران نباش یکم میگذره باهاش مهربون میشه.
اونجو کتش رو روی صندلی گزاشت و گفت:خب بیا صحبت کنیم.
روی صندلی نشست و ادامه داد: خب، تمرین های فلیکس قراره از این به بعد سخت باشه هر روز از ساعت ۷ باید تو کمپانی باشه تا ساعت ۲ شب اینا، یعنی جه وون میخواد و وقتی دبیو کرد که میاد اینجا تو روزای تعطیل قراره حواست یاشه که تمرین هاشون رو انجام میده و تمرین میکنه و به موقع پا میشه میره پیش جه وون و البته حواست باید باشه که رژیم هاش رو باید قشنگ بگیره.
چان: اون که لاغره رژیم احتیاج نیست.
اونجو: اضافه وزن داره باید وزن کم کنه.
چان:اوکی.
اونجو:و اینکه فعالیت های سولوش زیر نظر من انجام‌ میشه.
چان: اوکی حله.
..........................
جونگین:اینجا اتاق هیونجین هیونگ و چانگبین هیونگ هستش(خودم هم اتاقی هارو قراره عوض کنم گایز نپرین روم😂♥️)
فلیکس نگاهی به اتاق مشترک چانگبین و هیونجین انداخت، واقعا اتاقشون بزرگ و زیبا بود، و تم سیاه بود و خیلی عالی بود.
هیونجین: بچه نون آدم یه اجازه میگیره بعد میره اتاق هارو نشون میده.
جونگین خندید و گفت: هیونگ فلیکس از خودمونه دیگه
هیونجین:فلیکس...چه اسم خوشگلی.
فلیکس"خودت رو کنترل کن لی فلیکس واییی بهم گفت اسمم خوشگله عررر"
توی دل خودش حرف زد و خندید که باعث تعجب هیونجین و جونگین شد.
جونگین: وقتی میخندی چه خوشگلی میشی.
فلیکس:ام... ممنون.
جونگین:اتاق تو رو نشون نمیدیم البته قراره با جیسونگ هم اتاقی باشه ولی داریم تزئین میکنیم برات.
فلیکس:لازم نیست به زحمت بیفتین.
هیونجین: چه زحمتی تو عضو جدید هستی و باید اتاقت رو تمیز و تزئین کنیم.
فلیکس چیزی نگفت و هرلحظه ممکن بود آب شه و به زمین بره‌
جونگین:بیا برین حیاط رو نشونت بدم.
بعد از کلی گشتن به جای قبلیشون اومدن.
جونگین:همه جا رو نشون دادم.
فلیکس روی مبل نشست که هیونجین هم اومد پیشش نشست و قلب فلیکس بیش از حد شروع کرد به زدن.
فلیکس "خودت رو کنترل کن لی فلیکسسسسسس، وای چه مرگم شدهههه"
با اومدم اونجو و چان، فلیکس از جاش پاشد و پیش اونجو رفت و گفت: میشه بریم؟ جه وون گفته بود ساعت ۱ اونجا باشم.
اونجو:میریم عجله ای نیست.
البته که جه وون بهانه بود ففط هرچه زودتر میخواست از اینجا بره.
چان:خب فلیکس تصمیم گرفتیم تو به زودی قراره بیای پیش ما، البته بعد از تموم شدن تزئین اتاقت.
فلیکس لبخند خجالتی زد و بازم به جای قبلیش برگشت،و بعد از کمی حرف زدن البته هیونجین پیش فلیکس بوو نمیتونست حرف بزنه و سرش رو بالا بگیره به زمین زل زده بود، بلاخره اونجو تصمیم گرفته بود پاشن.
اونجو: من فلیکس و صحیح و سالم پیش شما میرم الان باید بره تمرین کنه بابای‌.
چان: خداحافظ فلیکس بعد میبینمت.
فلیکس:خداحافظ چان شی.
و به سوار ماشین شدن و به سمت کمپانی رفتن.
هیونجین:کیوت.
Vote and comment ♥️







☆My fan is now an idol☆(complete)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora