یاقوت کبود²

212 29 0
                                    

× چرا دیشب انقدر زود رفتی سوکجین شی؟
حتی نتونستم بهت سلام کنم.
_ متاسفم وویا. هاری حالش خوب نبود باید زودتر می‌رفتیم. امشب علاوه بر نوشیدنی، غذا هم مهمون من.
× عه هیونگ حالا که قرارتون فقط نوشیدنی نیست منم می‌تونم بیام؟ قول می‌دم لب به الکل نمی‌زنم.
+ خدای من پارک، چرا تمومش نمی‌کنی؟ مگه جین باباته؟
و محض رضای خدا از روی پاهاش بیا پایین و مثل آدم رو صندلی بشین.

مو آبی برای بیشتر در آوردن حرص جی‌کی، خودش رو بالاتر کشید و با حلقه کردن دست‌هاش دور گردن هیونگش، زبونش رو برای پسر در آورد.

× به تو ربطی نداره، هیونگ خودمه. الکل نخوردنم هم فقط به هیونگ ربط داره؛ نه بابام یا هیچ کس دیگه.
+ همینجوریش که همیشه آویزونش هستی، لابد می‌ترسه موقع مستی دیگه رسما بهش تجاوز کنی.

× سوکجین شی بهتره تا اینا دوباره مثل سگ و گربه به جون هم نیفتادن من برم. شب می‌بینمت.

رئیس کیم کلافه سری به عنوان خداحافظی تکون داد و با بسته شدن در، حواسش رو به دو موجود وحشی و کنترل نشدنی داخل اتاق داد.
سکوت و جواب ندادن پسر مو آبی برای جونگکوک عجیب بود.

_ مزخرف گفتنو تموم کن جی‌کی. تا کی قراره مثل بچه‌ها با هم بحث کنید؟
+ چرا اینو به بچه‌ی تو بغلت نمی‌گی جین؟
× فعلا اونی که مثل بچه‌ای که اسباب بازی مورد علاقه‌شو ازش گرفتن رفتار می‌کنه، تویی.
+ اوه بس کن پارک. اگه انقدر محتاج پُر کردن سوراختی چرا نمیای پیش خودم؟ جین که مشغول خاله بازی با هاریه و مطمئنم کمکی هم ازش بر نمیاد. تعریفمو که زیاد شنیدی؛ قول می‌دم نذارم بهت بد بگذره..

_ جونگکوک!

درست مثل یه رادیوی خراب داشت پشت سر هم چرت و پرت ردیف می‌کرد و تحویل پسر مو آبی می‌داد.
ولی با شنیدن اسمش از زبون جین فوری خفه شد و نگاهش رو به اون چشم‌های عصبانی داد.
چند سال بود که اسمش رو صدا نزده بود؟ اصلا مگه خودش نبود که از همه خواسته بود تا جی‌کی صداش کنن و هر اسم یا نیک‌نیم دیگه‌ای باعث عصبانیتش می‌شد؟ پس چرا با هر بار "جی‌کی" شنیدن از زبون رئیسش، قلبش به هم فشرده می‌شد؟
حالا بعد این همه سال چرا "جونگکوک"؟
چرا کوک یا کوکی نه؟
اصلا اینا به کنار. اون که پر توقع نبود. به یه "الف" آخر اسمش هم راضی بود.
جوری توی خیالاتش غرق شده بود که متوجه نبود جیمین از عصبانیت منفجر شده و رگبار کلماتش رو به سمتش نشونه گرفته.
فقط جمله‌های آخر پسر تونست اون رو از دریای افکارش بیرون بکشه و با قدرت زیاد، از بلندی به پایین پرتش کنه.

× ..هه با خودت چی فکر کردی؟ که بعد از چشیدن طعم هیونگ به کمتر ازش راضی می‌شم؟ اون تویی که می‌تونی خودت رو با کپی‌های بی ارزش هیونگ ارضا کنی. فکر کردی خبر ندارم هر مدل و بازیگری که ذره‌ای به هیونگ شباهت داشتن، سر از تختت در آوردن؟ لابد بدل‌های مسخره‌ت تموم شدن که اومدی سراغ من. فکر کردی اون نگاه مسخره و گم شده‌ت روی لب‌هام رو ندیدم؟
این وسط فقط تویی که باید بزرگ شی و دست از اذیت کردن هیونگ برداری. اصلا خبر داری بعد از هر وان‌نایتت هیونگ به چه بدبختی‌ای روی وحشی‌گری‌هات سرپوش می‌ذاره؟..

all about JINWhere stories live. Discover now