سوجو

45 3 0
                                    

* 5 سال بعد *
تهیونگ: اخیش بالاخره فارغ التحصیل شدیم
جونگ کوک: اره نظرت چیه یه مسافرت بریم خستگی همه در بیاد
یونمین: مثلا جزیره ججو
هوسوک: فکر خوبیه
نامجون: حسابی هم بهمون خوش میگذره
جین: بخصوص اگه من اشپزی کنم
یونگی: منم کمک میکنم
تهیونگ: من بهتون نصیحت میکنم نذارین نامجون هیونگ بیاد اشپزخونه
جونگ کوک: اره وگرنه باید قید اونجارد زد
نامجون: اون یه اتفاق بود
جین: میدونیم مونی ناراحت نشو دارن شوخی میکنن
هوسوک: جین راست میگه تازه هنوز معلوم نیست کی میریم
یونمین: هفته ی دیگه!
هوسوک: ها؟
یونگی: هفته دیگه بریم
جیمین: اول هفته مثلا دوشنبه
جونگ کوک: خو چرا شنبه نریم؟
تهیونگ: چون تو اخرین کارت رو شنبه تحویل بدی
جونگ کوک: وای یادم نبود!!
جین: ولی هنوز نگفتی چی کشیدی ها
تهیونگ: اون نگه من میگم
جونگ کوک: اِ هیونگ!!
هوسوک: کنجکاو شدم
جونگ کوک: قرار شد به کسی نگی ته ته
تهیونگ: به جون خودم هیجان زده میشن
جونگ کوک: خب باشه میگم....راستش یکی از عکسایی که باهم گرفتیم رو دارم میکشم
یونگی: واو حالا کدوم رو داری میکشی ما کلی عکس باهم داریم
جونگ کوک: اولین باری که برام تولد گرفتیم یادتون تا اخر شب کلی بازی کردیم و بعد یه عکس گرفتیم...خب اون رو دارم میکشم
جیمین: واو جدی؟!
جین: این خیلی خفنه
نامهوپ: خیلی هیجان دارم که ببینمش
یونگی: حیف که داری واسه دانشگاه میکشی وگرنه شب با کمک تهیونگ میدزدیمش
تهیونگ: خیلی خوشحالم اون رو کوکی رو پیدا کردم
جونگ کوک: واقعا خوشحالی که الان من کنارتم؟
تهیونگ: معلومه که خوشحالم تو شدی یکی از دوستای خوبم
جونگ کوک: ا..اره دوست...میرم اب بخورم
جین: منم باهات میام
_ هردو به به سمت اشپزخونه میرن     جونگ کوک داره اب میخوره که جین میگه
جین: چرا به تهیونگ نمیگی عاشقش شدی؟
جونگ کوک: از کجا فهمیدی؟
جین: خیلی ضایعه...خودش دیگه خیلی خنگه که تا الان نفهمیده!
جونگ کوک: راجبش اینجوری نگو!!!
جین: تو که انقدر دوستش داری برو بهش بگو
جونگ کوک: خب چرا خودت به مونی هیونگ نمیگی که دوستش داری؟
جین: اگه عشقم یه طرفه باشه....
جونگ کوک: دقیقا به همین دلیل حالا بیا بریم پیش بقیه
* فلش بک به چند دقیقه قبل از دیده تهیونگ *
جونگ کوک: ا..اره دوست...میرم اب بخورم
جین: منم باهات میام
* تهیونگ: منم میخواستم برم که نامجون دستش رو گذاشت روی شونم*
نامجون: شاید کار شخصی دارن بمون اگه دیر کردن برو دنبالشون
تهیونگ: 1_2_3_4_5_6_7_8_9_10 میرم دنبالشون
* تهیونگ: از اتاق اومدم بیرون و از پله ها هم اومدم پایین روی پله یکی مونده به اخری بودم که با صدای جین سرجام میخکوب شدم*
جین: چرا به تهیونگ نمیگی عاشقش شدی؟
جونگ کوک: از کجا فهمیدی؟
*تهیونگ: اون عاشقمه بعد من نفهمیدم *
*پایان فلش بک←شب خونه تهیونگ *
تهیونگ: کوکیِ من کجایی از بیرون برگشتم
جونگ کوک: توی اتاقم دارم روی پروژه دانشگاه کار میکنم
تهیونگ: بیا پایین کارت دارم
_جونگ کوک میاد پیش تهیونگ
جونگ کوک: بله هیونگ
تهیونگ: میخوام امشب پیشم بخوابی نظرت چیه؟
جونگ کوک: جالبه ولی چرا؟!
تهیونگ: همینطوری
_جونگ کوک حس میکنه لپاش سرخ شدم پس سرش رو میندازه پایین
جونگ کوک: خوبه
_تهیونگ چونه کوک رو میگیره و سرش رو میاره بالا
تهیونگ: هنوز بعد از پنج سال ازم خجالت میکشی
جونگ کوک: اخه من موقع خواب لباس....نمیپوشم
تهیونگ: خب که چی جفتمون پسریم
جونگ کوک: اخه...
تهیونگ: اخه و ولی نداریم همینه که هست
جونگ کوک: هعی
تهیونگ: چی شده
جونگ کوک: هیچی فقط دلم برای نونا( ته یون)  تنگ شده از وقتی بفته امریکا دو ماه میگذره
تهیونگ: اره دل منم براش تنگ شده ولی میگی چیکار کنم خودش خواست بره
_جونگ کوک میره تو یخچال یکم هویچ برداره که چشمش به سوجو میوفته
جونگ کوک: هیونگ
تهیونگ: بله
جونگ کوک: من یکم سوجو میخورم
تهیونگ: نه کوک نخور نزدیک دوره هیتته
جونگ کوک: کاهنده میخورم
_تهیونگ میره اشپزخونه و میاد به کوک بگه نخور ولی میبینه اون همش رو خورده
تهیونگ: نه کوک نخو.....
_جونگ کوک ضرفیتش کمه و یه الان یه شیشه سوجو خورده حسابی مسته
جونگ کوک: هیونگ~~میدونستی خیلی جذابی! هیونگ من خیلی خوبه!
_تهیونگ سرخ میشه
تهیونگ: هی کوکی بیا بریم اتاق بخوابیم حتما الان خسته ای
_ کوک میره نزدیکش و از پشت بغلش میکنه
جونگ کوک: کاش فقط مال خودم بودی
_ سرش رو توی گردنش فرو میکنه و گردنش رو میبوسه
جونگ کوک: هیونگ خیلی خوشمزه ای!
_لرزی به بدن تهیونگ میندازه
تهیونگ: کوکی....نکن~~
_تهیونگ رو ول میکنه و میره رو به روش
*تهیونگ: جونگو الان مسته   خب!*
_ جونگ کوک به تهیونگ نزدیک تر میشه و میخواد ببوستش ولی انقدر مسته که خوابش میبره و میوفته توی بغلش
تهیونگ: اه....خدایا
_جونگ کوک رو بلند میکنه و میبره توی اتاقش روی تخت میزاره و خودش هم کنارش میخوابه
*کمی بعد*
جونگ کوک: هیونگ~~
تهیونگ: هوم...
جونگ کوک: هیونگ~~~
تهیونگ: بله....
جونگ کوک: اب میخوام....گرمه~~
_تهیونگ که تازه گیج خواب شده بود به سختی از بالشت و پتو دل کند و بلند شد تا برای جونگ کوک اب بیاره
تهیونگ: بیدارشو خرگوش برات اب اوردم
_جونگ کوک چشماش رو باز میکنه و باز تهیونگی که لیوان اب توی دست راستش هست و با دست چپش داره چشمش رو میمالونه رو به رو میشه
جونگ کوک: مرسی
_اب رو که میخوره لباس شلوارش رو درمیاره و دوباره میخوابه
*فردا*
_تهیونگ با صدای گریه جونگ کوک از خواب بیدار میشه
تهیونگ: چرا داری گریه میکنی؟! اتفاقی افتاده؟!
جونگ کوک: ما دیـ...دیشب چیز کردیم؟!
_ بعد سرش رو توی لباسش قایم کرد
تهیونگ: نه ولی دیشب خیلی مست کردی و گرمت بود برای همین لباسات رو در اوردی و خوابیدی
*تهیونگ: انقدر بدش میاد با من بخوابه! مگه عاشقم نیست!*
جونگ کوک: ببخشید
تهیونگ: چرا؟
جونگ کوک: همینجوری....میگم هیونگ
تهیونگ: بله
جونگ کوک: گرایشت چیه؟
تهیونگ: یهویی بود ولی خب گِی...توچی؟!
جونگ کوک: نمیدونم!!
تهیونگ: گرایشت هرچی هست نباید ازش خجالت بکشی
_جونگ کوک سری به نشونه فهمیدم تکون داد و لباسای بیرونش رو پوشید
جونگ کوک: دارم با هوسوک هیونگ میرم دامپزشکی گفتم نگران نشی
تهیونگ: چرا دامپزشکی؟
جونگ کوک: هوپی مریض شده داریم میریم واسه معاینه
تهیونگ: هوپی؟
جونگ کوک: اره سنجاب هیونگ دیگه
تهیونگ: مگه ساعت پنج نوبتتون نبوده چرا الان داری میری الان ساعت سه و نیمه؟
*تهیونگ: خواب موندم!!!!!*
جونگ کوک: علائمش به یچیزی مشکوکم کرده برای همین زود تر میرم
تهیونگ: یعنی میگی...
جونگ کوک: اره...پس من برم..بای
تهیونگ: بای
💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
میرای صحبت میکنه
من برگشتم
سلاااااااام
یه معذرت خواهی بهتون بدهکارم همونجور که میدونین اکانت واتپدم خراب بود و امتحانات هم بود ولی خب خداروشکر شکر اکانتم درست شد و الان اینجام امیدوارم خوشتون بیاد
بنظرتون سنجاب هوسوک هیونگ چش شده؟
اینم کانال تلگرام👇🏻
@my cute love
منتظرتونم👋🏻🙂

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jun 10 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

my cute love ( vkook )Where stories live. Discover now