چپتر نونزدهم : طعمِ لب هات

3K 385 209
                                    

با دست هایی لرزون تلفنشو روی تخت انداخت قلبش با هر بار بالا پایین شدن دستگیره یه بار مرز سکته رو رد میکرد و منطقش خیلی خوشحال بود که طبق عادت درو قفل کرده

با مشتی که توی در کوبیده شد از جا پرید اون ناشناس همونطور که گفته بود میتونست به راحتی درو بشکنه از بدن ورزیدش مشخص بود و جیمین کاری جز انجام خواستش نداشت

با انگشتای لرزونش کروات فرم مدرسش رو برداشت قدم هاش رو به پشت در برد و همونجا ایستاد نگاهی میون دست هاش و در جا به جا کرد و در نهایت با بستن چشم هاش دستشو به سمت کلید برد

به محض شنیده شدن صدای قفل تنشو عقب برد با بینایی از دست دادش حالا بهتر صدای تالاپ تالاپ قبلشو میشنید کف دست هایی که عرق کرده بودند رو به شلوارک کوتاهش کشید و بالاخره بعد از چند ثانیه در اتاق باز شد

صدای لولای در به سرعت از بین رفت و حالا جیمین به خوبی میتونست بوی ادکلن خنک و تلخی رو حس کنه

قدم هایی که پارکت اتاق رو رصد میکردند و دری که به سرعت بسته و دوباره قفل شد

اشتباه کرده بود اشتباهِ لعنت شده ای که تازه عقلش بهش پی برده بود اون پسر احمق خودشو با دست خودش توی دست های استاکرش گذاشته بود

وقت پشیمونی نبود چرا که حالا گرمی تن فرد رو به راحتی حس میکرد

نگاه سراسر از تحسینی که بدن پسرک رو در بر گرفته بود تن ظریفش توی اون تیشرت اور و شلوارکی که حتی تا نیمه های رون های خوش تراشش نمیرسید مردو به جنون میکشید

لمسی که روی گونش نشست ناخوداگاه تنشو به عقب پرت کرد اما دست دیگه ای دور کمر ظریفش حلقه و جلو کشیدش

خوب.. عالی شد تکخندی کنار گوشش زده و بعد به خوبی خیسی و لزجی زبونی که روی لاله گوشش کشیده شد رو حس کرد

-چ-چیکار میکنی

با صدای لرزونش پرسید اما در جواب تنها بدنش چرخونده و محکم به در کوبیده شد

و مطلقا درد کمرش در برابر چونه ای که میون انگشت های قدرتمند استاکرش اسیر شده بود به حساب نمیومد

+پس گربه کوچولویِ من فکر کرده میتونه سرپیچی کنه اره؟

صداش تغییر یافته و رباتی شکل بود مشخصه که نمیخواست هویتش حتی یک درصد برای پسر دبیرستانی لو برده

لب های درشتش رو گاز گرفت و با چرخوندن سرش سعی کرد نفس های داغ مردو از گوشش دور کنه

ترسی که وجودشو در بر گرفته بود از لرزش بدن نحیف و لب هایی که میون دندون هاش در حال خونریزی بود فریاد میزد اما انگار مرد رو به روش حتی ذره ای اهمیت نمیداد

اینبار به جای خیسی زبون نرمی بینی مرد زیر گوشش کشیده شد دست هاش هم بیکار نبوده و با قدرت به کمر و چونش فشار وارد میکردند

stalker|kookminWhere stories live. Discover now