part •1•🌙

18 3 0
                                    

-هاحححح .... دیگ طاقت ندارم .....لعنتیا ازاینجاگم شو!

. ازکلبه زدبیرون به اطراف نگاه کرد ردشکارشوبوکشید....

-هاح...اوممممم....دارم حست میکنم عامم ...نبایدمیومدیداینجا!شرمنده ولی من....

کمی مکث کرد چشماشوخبیثانه بالاکشید....

•تو...تو کی هستی هوم؟!

لبخنددندون نمایی تحویل دخترداد.... اون چراانقدرترسناک بود؟
چشمش به دندون هانیش کوک ک روی لب پایینیش بود شد...
.یکی ازدخترادادبلندی کشید
.سعی کردفرارکنه ... اما سوزش دستش نگاه خیره کوک منصرفش کرد سعی کرد اونو قانع کنه

-تقلا کافیه ....دست پازدن کمتر....

نگاهش روی دخترمتمرکزشد

-دردکمتر

•من ازت نمیترسم

. ازتوی کیفش خنجری ازجنس چوب بیرون کشید

•نزدیک بشی همینوتوی قلبت فرومیکنم ...قسم ...نزدیک نیا...نز..دیک نیا
.اما اون گرسنه ترازاین حرفابود...
-جدا؟!

-هومممم میدونید دخترا!

خیلی وقت بود خون آدمیزادنخورده بودم میدونی برام مث سوجوبرام تلخ بود ولی ...لذت بخش بابت دوستتون متاسفم راستش بابت خودتونم متاسفم
باخنده مرموزی ادامه داد...

-من واقعاشرمندم ... میدونید خیلی بهم چسبیده دلم بازم میخواد مث شرابی ک هرچقدرمیخورم بازم دلم میخواد پس میخوام بهتون فرصت بدم
من آدم عاححح

.بالحن متاسفی حرفشوبیان کرد

-خب بهرحال یه زمانی ادمیزادبودم وهنوزم هستم منتها ادمی ک ازادم های دیگه تغذیه میکنه میفهمیدکه چی میگم هوم؟!

.دستاشو بازکرد که دختراباترس وحشت چندقدم به عقب برداشتن

-خب تا3ثانیه فرصت دارید!
منصفانه اس؟!

.باهربارشمارشش دختراازجهات مختلف درحال فرار،دورشدن بودن تنهاچیزی که فکرشونومشغول کرده نجات جونشون بود نه چیز دیگه ای

-2.....بلندفریاد زد.....امیدوارم نتونم بهتون برسم

.باشدت بیشتری میدوییدن .... بالاخره دختری که نسبتاازبقیه دختراقدکوتاهترلاغرتربود ازدودختردیگه جلوزد سوارماشین شد به دوست هاش ک نزدیکی ماشین درحال دوییدن سمت ماشین بودن اشاره میزد تاتندترخودشونوبه ماشین برسونن

•فاک...فاک...زودباشین .... تندتر

-3 کافیه :)

•هاححح خداروشکرکه سالمی ....نوا زودباش بیادیگه ...

.نوا تونست خودشوبه ماشین برسونه ... حالا فقط یکنفرمونده بود نیناوزن بالایی داشت دوییدن براش سخت ترسخت ترمیشد جوری ک وسط راه کم اورد بالاخره باناامیدی جایی بافاصله کمی ازماشین ازحرکت ایستاد...

ℝ𝔼𝕍𝔼ℕ𝔾𝔼|𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕Where stories live. Discover now