part•2•🌙

9 3 4
                                    

-تهیونگاااااا

+یکمذمیگه(یکمی دیگه)

.جملات نامفهومی زمزمه کرد که باعث خنده کوک شد

-کیوت . زیرلب زمزمه کرد

+هوممممممم

.نزدیک پسرشد پایین تخت زانوزد پنجه های انگشتشوآروم داخل موهای پسرسوق داد موهای بهم ریخته اشو نامرتب ترکرد

-پانمیشی؟ حوصلم سررفته تهیونگی

.ازچشمای پسرمشخص بود که کل شبو گریه کرده!پس احتما اینکه الان کاملاخواب باشه صداشونشنوه زیاد بود پس....

-تهیونگی میدونی....میدونی من دیگه تورو ....عوممم بعنوان یه دوست دوست ندارم؟

.لبخندی به لب هاش نشست دستشونوازش وارروی موهای پسرحرکت دادک...

+چییییی؟!

.بهت زده به چهره پریشون تهیونگ مسخ شد زمزمه کرد

-بی..بیداربودی؟

+نه پس ! چی بود گفتی الان؟

.باچهره خنثی لب زد

-هیچی

.به خودش اومد سمت درب اتاق رفت قبل خارج شد:

-اوعوم گلوشوصاف کرد...صبحانه آمدست منتظرتم

+هعی توالان گفتی ....گفتی منو بعنوان دوستت دوست نداری!منظورت چی بود؟

-هیچی عع

+ک..کوک! کاربدی کردم؟ ازم ناراحتی ؟

+مسیح ،منظورش چی بود؟

+منظورت چی بود دع لعنتی تو...توداشتی موهامونوازش میکردی ، وای قلبم|

٭
+باش ،من میرم سرویس

-خب،بشین

.بالحن شیطونی لب زد یه تای ابروشاداد بالا

+سرپایی بیشترمیپسندم

.دستی بصورتش کشیدخنده توگلویی کرد

-شعت پسربشین

+باشه

.بانازیه صندلی عقب کشیدباعشوه بوتی شوروی صندلی (انگارکه داره روی دیک کسی میشینه )گذاشت

-جررررر اون میخوادمنودیوونه کنه؟

.ددی صحبت میکنه :صدای ذهنش بوددلتونوخوش نکنید

-قهوه؟

+نه

+شیرموخوام ،شیرداری؟

-شیرموز؟موزندارم ،شیرعامم داریم ،الان میارم

+بوشه ،جونگکوکی!

-هوم؟

+این...خوشگلاروبرامن درست کردی؟!

-کدوم خوشگلا؟

+اینااینا

.لباشوقنچه کرد باانگشت اشاره اش به پنکیک های چیده شده روی هم که روش شکلات ریخته بود اشاره زد

-بگم آره ، هوابرت نمیداره؟!

+نوچ

-پس آره

+هعی ذوق

-نگابی جنبه ای!

+کی من؟

-نه پس من

+صحیح

-بیابخورش

+نوچ توبیابخورش

-دردمرتیکه جلف ،بگیرببینم

.لیوان شیرروی میزگذاشت به سمت دست پسرسوق داد ازاشپزخونه خارج شد

+بداخلاق

.تکه ای ازپنکیک بالذت توی دهنش گذاشت آروم مزه مزش کرد
+اوممم شکلات

                                      «بعدازظهر»

-تهیونگا

+بله جونگو

-من یسری قانون دارم میدونی که؟!

+اوه

.دستی بصورتش کشید یاد اوایل دوستیشون افتاد ک کوک سردترازالان بود به پسربی توجه ،وقتی ته برای اولین باررفته بود خونش اون قوانینشو به پسرمیگفت :
                                  «23/ژوئیه/2021»

-خب تهیونگ بیااینجا

+بله

-من یسری قوانین دارم واسه هرکی که توخونم پامیذاره

+من فقط یروزمیخوام بمونم جونگکوک

-میدونم ولی لازمه ته ، لازمه

+باش

-خوبه

.باهریک ازقوانینش یکی ازانگشت هاشوبالامیاوردجلوی صورت پسر
-یک ، آسیب نبین زخمی نشو دو، زیادبم دست نزن ارتباط فیزیکی برقرارنکن
سه، سمت انباری نرو تموم

+واو تاثیرگذاربود باشه حل چشاته

                                    «زمان حال»   
-ته
+....
-تهیونگا

+عام...بل..بله جونگو

-حواست کجاست ؟

+همینجا،پیش تو

-خب؟

+خب؟ اها قانونات 3تابود درسته؟ میدونمشون جونگکوکی
.بالبخندشیرینی ضربه ارومی به شونه مردزد بهش خیره موند
اگیگیگی ، تخس بیچاره اون بدبختی ک میخوادباتوزیریه سقف زندگی کنه

-خیلی دلشم بخواد

+نمیخواددد

-مگ تواونی؟

.گونه هاش رنگ گرفت ولی ضایع نکردتاازبحث عقب نمونه

+نخیرشم ،مگ اون منه؟!

.سکوت،سکوت،سکوت و...

+جونگوعاااااا

.بالحن کسلی گفت سمت کوک برگشت

-هوم؟

+خوابم میاد

-مگ من ننتم که به من میگی؟ خب بروبخواب!

+بدجنس

-خودتی

+چرااینجوری بام؟

-چجوریم بات؟!

+نمیدونم ، یجوری ای

-وا

+کوک

-چیه تهیونگ!
.

_________________________________________

نیازمندووت های قشنگت⭐

ℝ𝔼𝕍𝔼ℕ𝔾𝔼|𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕Donde viven las historias. Descúbrelo ahora