"بذار یک توصیهای بهت بکنم؛ دنبال چیزای عادی در ادمایی که با رانندگی در مسیر مارپیچ جون خودشون رو به خطر میندازن، نباش!"
Formula1
Louis top——
هری استایلز فقط هیجده سالشه، اون طرفدار تمامی مسابقه های رانندگی در کل جهانه، از وقتی که یادش میاد بجای اینکه مثل بقیه بره فوتبال ببینه یا اینکه توی پارتی های مختلف دبیرستانی وقتش رو تلف کنه، بستکبال ببینه، مثل بقیه مواد بزنه و با سیگار حال کنه...اون فقط تمام روز به یک چیزی فکر میکرد، ممکن بود که سریع ترین مرد جهان رو ببینه؟
این ارزو از ده سالگیش شروع شد، ولی وقتی که اون ها نقل و مکان کردن و از روستای ویریجیانا به لاس وگاس اومدن، نایل بهترین دوستش صبح زود در رو با پاهاش لگد کرد و هری رو با خبر کرد که از خواب زیباش بزنه اون هم روز یکشنه!
وقتی که در رو برای نایل باز کرد اون با یک لبخند دندون نما جام فیک رو براش بالا اورد و یک سوت بلند هم از جیب عقبش بیرون کشید و توی دهنش گذاشت و شروع کرد به سروصدا کردن.
هری که با موهای توی هوا داشت بهش نگاه میکرد و بعضی از فرفری هاش هم توی صورتش ریخته بودن داشت به نایل با قیافه ی وات د فاکی نگاه میکرد و همون لحظه داشت به روش های قتلی که میخواست اون پسر احمق رو بکشه فکر میکرد.
"هی هی هی!!!"
هری با درشت کردن چشم هاش یکدفعه از ته حلقش فریاد زد.
"صبح یکشنبهس!"
"نمیدونم حتی هوا هم روشن شده یانه!! تو اینجا چه غلطی میکنی؟ یک دلیل خوب باید برای بیدار کردنم داشته باشی!"
هری دوباره غر زد ولی نایل فقط داشت سوت میزد، بعد از چند ثانیه سوت زدن رو متوقف کرد و یک کلاه مسخره ای که توی پارتی ها میپوشن هم روی سرش گذاشت و دوباره سوت زد.
هری با کلافگی چشمی چرخوند و برگشت تا وارد خونه بشه، نایل مسخره بازی رو کنار گذاشت، با سکوت ذوق زده ای وارد خونه شد و در رو بست.
"دلیل دارم! اونم یکی از بهترین هاش هری!! خبری که میخوام بهت بدم مثل یک هورمون پاداش توی مغز فاکیته استایلز!"
نایل روی کانتر پرید و به هری که داشت لیوانش رو پر از اب میکرد نگاه کرد، اون احمق اگر میدونست چی میخواد بهش بگه اینقدر ساده از کنارش رد نمیشد! و لیوانش رو اینقدر راحت پر از اب نمیکرد! بد تر از اون اینقدر راحت بهش پشت نمیکرد و میومد تا پاهاش رو با اب و صابون و سنگ حموم بشوره.

BINABASA MO ANG
Formula1 [L.S]
Fanfictionبذار یک توصیهای بهت بکنم؛ دنبال چیزای عادی در ادمایی که با رانندگی در مسیر مارپیچ جون خودشون رو به خطر میندازن، نباش!