درود به اساتید محترم.بریم برای چپتر جدید.
2125 words
180 comments_____
عصر وقتش رو برای پیدا کردن یک دانشگاه خوب توی لاس وگاس گذروند، حالا که در استانه ی نوزده سالگی بود و دبیرستانش رو تمومکرده بود باید یک دانشگاه خوب ثبت نام میکرد.
از اونجایی که با نمره ی بالایی توی دبیرستان فارغ التحصیل شده بود، قطعا یک دانشگاه خوب ثبت نام میشد ولی باز هم نگران بود که دانشگاه تاپی که میخواد رو نیاره.
اون دوست داشت در اینده معلم خوبی برای بچه های کوچولو بشه و توی مهدکودک کار کنه، اون عاشق بچه ها بود و البته که ارتباط خوبی با بچه ها داشت.
علاقه ی هری توی کل دنیا بعد از ماشین های چندصد میلیون دلاری و سرعت زیادشون بچه های کوچولویی بود که با کنجکاوی بهش نگاه میکردن تا یک چیزی یاد بگیرن و یا اینکه وقتی که چیزی یاد میگیرن و خوشحال میشن هری خوشحالیشون رو ببینه.
پس بعد از وقت گذروندن توی سایت های ثبت نام برای دانشگاه نودا که معروف ترین دانشگاه لاس وگاس بود حالا وقت کرد که بره به موبایلش سر بزنه.
وقتی که موبایلش رو روشن کرد دید چندتا مسیج از لویی تاملینسون داره.
یکدفعه از جا پرید و پیام هارو چک کرد.
Louis fucking tomlinson:
نه مزاحم نیستیدو دقیقه بعد:
Louis fucking tomlinson:
باورت میشه تا همین الان کنار اون سهام دار ها بودم؟ مرد...این واقعا خستهکنندهس.
-چرا خسته کنندهاس؟
پنج دقیقه بعد:
Louis fucking tomlinson:
حرف حرف خرف.-اوه فهمیدم.
Louis fucking tomlinson:
یه خبر بد!!-چیشده؟
Louis fucking tomlinson:
قراره فردا برگردم نیویورک، من میخواستم بیشتر این شهر رو ببینم.-خوشحال میشم بهت این شهر رو نشون بدم
Louis fucking tomlinson:
اوه واقعا؟ از الان تا دوازده شب میتونی کجاها ببریم؟

DU LIEST GERADE
Formula1 [L.S]
Fanfictionبذار یک توصیهای بهت بکنم؛ دنبال چیزای عادی در ادمایی که با رانندگی در مسیر مارپیچ جون خودشون رو به خطر میندازن، نباش!